۱۳۹۹ مرداد ۲۳, پنجشنبه

دموکراسی و دین از نگاه بروجردی، کاشف توحید بدون مرز

 

دموکراسی حاکمیت مردم بر مردم است و بعدی از جمهوریت می باشد که آزادی در همه ابعاد برای بندگان خدا و نبود استبداد را به همراه دارد. تنوع دینی در زیرمجموعه دموکراسی قرار می گیرد. یعنی وقتی آزادی هست، هر کس می تواند پیرو هر جریان فکری باشد
رابطه بین دموکراسی و تنوع دینی این است که اگر عدالت بر دموکراسی حاکم باشد، بُعد تنوع دینی می تواند به شکل فراگیر و عامه پسند اجرا شود. ولی هنگامی که روی ادیان معروف تبلیغ می شود، پس فردی که از همه ادیان به ویژه از خاتم ادیان کشفیاتی دارد، مورد بایکوت، سرکوب قرار گرفته و محدود و خفه می شود!اگر بنا بر دموکراسی و تنوع دینی باشد، پس باید به کسی که جرات می کند و می گوید که اصولا امروز دینی در جهان وجود ندارد و توحید و مذهبی موجود نیست، اجازه بیان داد. چطور شما طرفدار تعدد ادیان هستید که هیچ کس حق نداشته باشد به دیگری تعدی کند و همه حکومت ها به تفکرات دینی مردم خود احترام بگذارند، ولی کسی که آمد و همه را نقض کرد، می گویید این ابداع کرده است؟ شما باید بگویید که این فرد جرات کرده و شهامت دارد که می گوید به این دلایل مبتنی بر خود دین، دین امری موهوم است! گرچه مدارک، اسناد و مراجع ما از خود اسلام است، ولی چون روی مفهوم وحی کالبد شکافی کرده ایم، پس به همه ادیان گذشته نیز برمی گردد. وقتی که ما ثابت کردیم آنچه را که به خدا بستند، از لحاظ عقلانیت هرگز شایسته عظمت صاحب گیتی نیست، بلکه این متون دینی در زمین ایجاد هرج و مرج کرده و ظلم و ستم را تشدید کرده است، آیا چنین غوغاگری باید خفه بشود؟ شما بر اساس تنوع دینی مطمئنا خواهید گفت که این نفی دین است. ولی هرگز فکر کرده اید که شاید این اصل دین باشد؟ ما به این موضوع رسیده ایم که اصلا وحی نمی تواند جایگاه عقلانی داشته باشد، چرا که عدم تطابق ها را به مردم تزریق می کند، که در کتاب های آسمانی و به انبیا نازل شده و در سنت و سیره پیامبران هم دیده می شود. همین موارد در کتاب قرآن  هم به صورت ناسخ و منسوخ به چشم می خورد. مثلا با استناد به آیات همین کتاب باید پرسید که آیا خدای با این عظمت نمی داند مشروبات الکلی بد و مضر است که ابتدا می گوید خوب است و حلال، طیب و طاهر است و آن را تبلیغ می کند، ولی سپس ناگهان به یادش می افتد که مضر است! اگر گفته شود که این سیاست دینی بوده که گام به گام و با چراغ خاموش جلو آمده و سنگرهای مخالف را یکی یکی مصادره کرده است، آنگاه آن را می توان نوعی کلک و نیرنگ دانست، پس این ترفندها دین محسوب نمی شود! چون دین در واقع ارتباط خالص انسان با خالق خودش است.

رابطه بین دموکراسی و تنوع دینی بسیار زیبا و متین و محبوب است، به شرطی که آن کسی هم که می گوید مجموعه ادیان آسمانی نمی توانند مشروعیت و معقولیت داشته باشند، اجازه حرف زدن داشته باشد، نه به صرف این که مافیای خبری او را به دلایلی که به سیاست هم حمله کرده، بایکوت کرده باشند و حتی حرفی از او نباشد.

اصل اتصال ادیان به یکدیگر تحت عنوان ادیان و مذاهب الهی، وحی است و بر اساس مستندات مختلفی که در کتاب دائره المعارف ظهور موجود است، اثبات گردید که این وحی در کم و کیف خود با مقام شامخ فرمانروای هستی تطابق ندارد، یعنی آن عظمت الهی در چهارچوب کره زمین محدود گردیده است که به نسبت کل هستی اصلا دیده نمی شود.

ابتدا شما این مسئله را حل کنید که این خدایی که ادیان از او دم می زنند، چه کسی است؟ آیا همان خدایی است که تورات می گوید به یعقوب گفت بیا با هم کشتی بگیریم که یعقوب برنده شد و خدا به او گفت از روی سینه ام بلند شو؟ همان که گفت چه می خواهی و یعقوب گفت به من قدرت بده! این چیزهایی هست که در این کتاب وجود دارد و حتی اگر آن را پاک کرده باشند، در نسخه های تورات قدیم دیده می شود.  

آنچه که در انجیل نوشته اند عیسی مرده زنده می کرد، همان عیسی که مردی بزرگ و مصلح کل بود، فقط در حد نوشته بوده و اکنون وجود خارجی ندارد. در حال حاضر باید پرسید کلیسا چه چیزی برای عرضه دارد؟ برای کرونا که ناچیزترین عذاب صاحبخانه گیتی بوده، چه دوایی یا دارویی تجویز کرده است؟ همچنین آیین یهود و اسلام هیچ راهکاری در این شرایط بحرانی ارائه ندادند و مغازه های خود را بستند و حتی کرکره آن دکان اصلی حج را هم پایین کشیدند! امسال برای اولین بار حج فقط با صد نفر اجرا شد،آن هم برای این که حلقه زنجیر این مراسم با سال های گذشته گسسته نشود. آیا شما قبول می کنید که خدای با آن عظمت که تمام هستی را آفریده است، همه آن گیتی پهناور را رها کرده و فقط برای اهل زمین کتاب و سفیر فرستاده باشد؟ همان هستی که هنوز بشر با تمام پیشرفت های علمی در مظاهر هوا و فضا و در رشته های اخترفیزیک شناسی، هنوز نتوانسته به واقعیت های این مجموعه جهان دست پیدا کند و بر اساس همان چیزهایی که با دستگاه های مختلف پیش بینی می کند، خود دانشمندان می گویند که کره زمین در برابر کل هستی حتی به اندازه یک دانه ارزن هم نیست و همانند یک ذره گرد و غبار است. چگونه خدا فقط برای این کره زمین قوانین فرستاده و چرا این قوانین تماما کج و معوج است؟ در ابتدای سوره کهف می گوید که سپاس بر خدایی که بر بنده اش کجی قرار نداد، اکنون پرسش این است که این کجی چیست؟

وقتی که مردم را به زور شمشیر وارد اسلام می کند که به نص کلام خود رسول خدا که می گوید"بُعِثتُ اَن اُقاتِلَکم حتی تَقولون اَن لا اله الا الله" یعنی من مبعوث شدم که شما را بکشم یا این که بگویید خدا همان الله است، یک چنین گزینش بی در و پیکری باعث شد تا منافقین، محاربین و خوارج به طمع این که این پیغمبر را زود بکشند، به درون این دین آمدند تا بعدا جای او را بگیرند. سپس قوانینی وضع گردید که اسباب تمسخر می باشد که یکی از هزاران قوانین خنده دار، همین قربانگاه حج است که هر کدام از حجاج باید یک گوسفند بکشند! تا چند سال قبل وضعیت به حدی اسفناک بود که این گوسفند ها را می کشتند و فقط دفن می کردند. شما ببینید جنایت تا چه اندازه وجود داشت! پرسش این بود که با وجود این همه گرسنه در جهان، اولا چرا گوسفند را می کشید و ثانیا چرا آنها را دفن می کنید؟ بعدها که در این سال های اخیر افکارشان مدرن تر شد، آن لاشه های قربانی را در سردخانه های بزرگ وارد می کردند و برای گرسنگان می فرستادند و به تازگی فهمیده اند که این کار خرافات است، به طوری که در حال حاضر، بانی این قانون، مقام سقایت حج و کلیددار کعبه اعلام می کند که از این پس به جای هر گوسفندی که قرار است بکشند، بهتر است یک درخت بکارند.

همه کردار، گفتار و رفتار ادیان و مذاهب دینی و الهی همین گونه است، منتهای مراتب کسی جرات نکرده پا به میدان اعتراض بگذارد. در گذشته که حاکمیت کلیسا سیطره داشت، گالیله و امثال او به محض این که آمدند و دم از اختراعات، اکتشافات و ابداعات زدند، زود خفه شدند، یا آنها را سوزاندند و یا وادار به توبه کردند. در اسلام هم خطی به نام ارتداد است که تا یک چیزی بگویی، فریاد سر می دهند که آهای مرتد شدی و باید کشته بشوی، پس بیا تا تو را بکشیم!

اصولا بشر هیچ گاه نتوانسته که فکر کند. بهترین، بالاترین و مهم ترین تنفس گاه بشر باید همان دین باشد که او را به اصل خود برساند. اصل ما آن است که ما را آفریده! ما هزاران سال است که دور خودمان می چرخیم و این دین توپ را به آن یکی دین می دهد و آن یکی همین طور به دیگری پاس می دهد. چه بازی زیبا و بامزه ای به راه افتاده که همه آنها هم همدیگر را رد می کنند. اگر همه ادیان الهی می باشند، چرا این دین، آن دین دیگر را رد می کند؟ در سوره بقره می گوید "لا نفرق بين أحد من رسله" همه پیامبران یکی هستند، ولی از طرفی در یک آیه دیگر می گوید هرکس غیر اسلام را قبول کند، دین او قبول نمی شود. یا می گوید غیر مسلمان کشته باید بشود و حق حیات ندارد. همین وضع در پیروان ادیان مختلف به چشم می خورد که برای مثال یک فردی در اثر سختی زندگی در کشور خودش که نمی تواند نفس بکشد، می خواهد مهاجرت کند، ولی شرط تغییر دین را در جلوی او گذاشته اند. این نوع تبعیض هم همانند همین تبعیض اسلام است و فرقی نمی کند. در آنجا پیغمبر در هزار و چهارصد سال قبل گفت که یا کشته شدن یا اسلام و در اینجا هم در زمان حاضر می گویند که پذیرش مهاجرت به شرط تغییر دین! این وضعیت هرگز فرق نکرده است و همه این موارد مصداق تبعیض و خشونت می باشد، ولی فقط شکل آن فرق می کند!

بنابراین رابطه بین دموکراسی و تنوع دینی، رابطه ای قشنگ و دارای تنوع و فضای تنفس است، ولی افسوس که فقط دین ملاک است.

یعنی اگر کسی بخواهد در برابر ادیان بایستد، این فرد دیگر در قاعده قرار نمی گیرد و جزو قاعده این بازی نیست و باید اوت بشود. همانند بروجردی که چه هنگامی که وارد سیاست شد، به دلیل این که حاضر به خودفروشی به اپوزیسیون ها نبود، مورد طرد سیاسیون قرار گرفت و چه در مسائل اعتقادی که کار بسیار خطرناکی می کند. کاری که هیچ کس به قول لات های تهران "خایه انجام آن را نداشته است" را انجام می دهد که در کشور اسلام، در منطقه اسلام که خاورمیانه است و در برابر یک میلیارد و نیم مسلمان بایستد و از خود اسلام در اثبات نقض اسلام و از خود ادیان در رفع و طرد ادیان سخن بگوید.  

 بروجردی، تهران – حصر خانگی

مرداد 99

ازاینجا بشنوید.

هیچ نظری موجود نیست: