۱۳۸۷ مرداد ۱۰, پنجشنبه


یکی از متهمان پرونده آیت الله بروجردی روانه زندان شد

حبيب قوتي از متهمين پرونده آيت الله کاظميني بروجردي در تاريخ 7/5/87 بازداشت گرديد. وي در تاريخ مذکور به دادگاه ويژه روحانيت احضار شد که در پي اين احضار و حضور ، بازداشت و جهت تحمل 4 سال حبس تعزيري توام با تبعيد در زندان همدان ، منتقل گرديد.
شايان ذکر است آقاي قوتي ، در مردادماه سال 1385 در ماجراي پرونده مذکور بازداشت و پس از سپري نمودن يکماه سلول انفرادي توام با شکنجه و سپس مدت 11 ماه زندان با قيد وثيقه آزاد گرديد.
هر چند ابتدا در دادگاه اوليه حکم اعدام براي نامبرده صادر شده بود اما نهايتاً حکم ايشان به چهارسال حبس تعزيري توام با تبعيد به زندان همدان قطعي گرديد
.

۱۳۸۷ مرداد ۹, چهارشنبه


بعثت ، حياتي نو به كالبد بشريت

رجب ، مـاه بعثـت است ، در بعثت، رهـائي از ظلمات ، مترتّب مي شود ، مبعث ، نعمت بزرگ الهي بوده كه در قبال آن ، منّت عظيمي مطرح گرديده ، خـدائي كه هيچ چيزي را به رخ بندگانش نكشيده ، اين يكي را يـادآور شده كه قدرش را بدانيد و از آثـارش بهره مند گرديد ، قرآن در باب ارسال رُسُل ، ابواب جهانشمولي را مطرح كرده كه بايد در آنها دقيق شد ، در جائي مي گويد كه اگر از كرانه ي رسولان ، دور مي شديد ، هر آينه در جـادّه تـوحّش سرگردان مي مـانديد ، اگر اصـول ديـن را در افعـال و افكـارمان مي يابيم محصول زحمات سفيران آسماني مي باشد ، در فراز ديگري از مُصحف شريف آمده كه با انبيـاء ، اسنـاد و مـدارك و براهيني ضميمه گشته تا از سوء استفـاده ديگران از اين سِمَت جلوگيري شود ، هر يك از آنهـا ، نوشتاري مي آوردند تا جمله نيـازهاي شما را عرضه بدارند ، پس فـرهنگ مسلمين ، متجلّي در قـرآن است و خـطّ رسم چگونه زيستن ، منقوش در همين اوراق مقدّس مي باشد ، در برانگيختن منتخبـان عرش ، دروسي است سـازنده كه مي توان با درايـت در قصص انبيـاء ، به آن رموز ناگفته دست يافت، با بعثت آموزگاران بشر، هرگونه عذر و بهانه اي، مخدوش است و در آخرت در جايگاه شهود، پيامبران عصـر مـا قرار مي گيرند و به شهادت و شكايت مي پردازند ، آفريدگار توانـا مي گويد وجود ايشان ترازو بوده و ميزان سقوط و صعود آدميان مي باشد ، يعني هر نوع فاصله گيري از دستورات ايشان ، موجبات فناي در ظلمات را فراهم مي آورد و تقرّب به كلمات و مواعظ آنها ، خلود در رضايت و سعـادت دو جهـان را مقرّر مي نمـايد ، اخلاق نيكو ، ميـراث آنهاست ، محمّد اميـن مي فرمايد فلسفه آمدن من به سوي شما ، زيباسازي خُلق و خـو مي باشد ، با اخـلاق حَسن به مدينه فـاضله مي رسيم و بـد خُلقي ، هيـزم آتش مي باشد ، در تخلّق به بـرخورد آنها ، مصائب ، قـابل تحمّـل مي شود و محك مقبـوله در خـوش اخلاقي حركت مصطفـوي مي باشد كه يهـوديِ مـزاحم و مخـالف را مـورد تفقّد قـرار مي دهد كه چرا چند روز است به رويش زبـاله نمي ريزد !
خُلق محمّدي يعني فروتني در برابر همه، بدون در نظر داشتن رنگ و لباس و عقيده . معجزه، اسلحه پيامبران است . هر كسي مي تواند ادّعـا كند كه مـأمور خداوندست ولي از شخصي پذيرفته خواهد بود كه بـا عصـاي اعجـاز مي رود و معجزه يعني انجام كاري كه از ديگران ساخته نباشد . پيامبر در تمامي موارد زندگي ، الگو و اُسوه است. براي حكّـام ، مدرّس تقـوي در مملكت داري مي باشد ، اگر پادشاه ، از خـدا نترسد جـاني دهر خواهد بود زيـرا كه قدرت دارد هر كـاري كه بخواهد بكند امّا شخص اول سياسي كه در بند عبوديّت است ، جز به راه پرهيزكاري ، برنامه اي را پياده نمي نمايد . پيامبر اكرم ، به دور از تشريفات، حكومت مي كرد ، وقتي در مسجد بود چنان ساده در حلقه مؤمنين قرار مي گرفت كه تازه وارد ، تشخيص نمي داد پيامبر كيست . او از كبر و غرور زدوده شده بود ، بـا آنكه رهبريّت ، غـرور مي آورد امّا او در اقيانوس مهرورزي ، شنـا مي كرد . رسول معظّم ، به علم آموزي تأكيد مي كرد ، وي گفت : ز گهـواره تا گور دانش بجوي ، او استفـاده از امكانـات همه جـانبه را براي رسيـدن به معلومـات بيشتر ، جـايز مي دانست . شغـل اصـلي رسولان الهـي ، فرستـادن مردم به كـانال فـداكـاري و از خودگذشتگي مي باشد . در زيارتش مي خوانيد يا رحمة اللّه الواسعة ، اي درب گشوده اي كه همه خلايق را به سوي فضائل و مكارم و محاسن مي بري . او بَشير است، كارش دفاع از صلح و همزيستي مسالمت آميز مي باشد ، لبهايش خندان و صورتش گشـاده و دستهايش بـاز و كلماتش دلنشين مي باشد . نَذير است ، او به چـاهها و چـاله ها و درّه ها آگاه است و همه را برحذر مي دارد. هر كه به سنّت او بگرود ، محتاج هيچ كسي نشود ، طبيب نصرانيِ مدينه گفت: هر كه به رأي او بخورد و بخوابـد و بنشيند و بيايد ، هرگز مبتلا به بيماري و نقاهت نگردد . شعـار او ، بردبـاري بود ، شَيَّبَتْني سورةُ هُود ، آيه فَاسْتَقِمْ كَما اُمِرْت همواره مي گفت : مرا سوره هود پير كرد ، زيرا در آن سوره ، حق تعالي ، همواره مرا به شكيبائي توصيه مي نمود .
اثر آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي
كتاب باراني در كوير سوخته

۱۳۸۷ مرداد ۸, سه‌شنبه



عواقب صلح جويي و آزاديخواهي !!!

به مناسبت هشتم مرداد ماه 1385 مصادف با روز يورش عوامل رژيم ديكتاتوري به منزل آيت‏الـله سيد حسين كاظميني بروجردي و همچنين حمله به بيت مرجعيت ، آيت الله العظمي سيد محمد علي كاظميني بروجردي .

آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي يكي از رهبران مذهبي مخالف دين سياسي و معترض به تئوري ولايت مطلقه فقيه است. وي به تبع مراجع بزرگي همچون آيت اللـه العظمي سيد حسين طباطبائي بروجردي و آيت الـله العظمي شريعتمداري و آيت اللـه العظمي خوئي و آيت الـله العظمي سيد محمد علي كاظميني بروجردي ، والد بزرگوارش ، نه تنها هيچ تشكل سياسي تاسيس نكردند، بلكه همواره هشدار به نابودي دين در صورت اختلاط آن با سياست مي‏دادند. اين پيشواي سازش‏ناپذير با استناد به آيات قرآن و احاديث پشتوانه دار امامان آسماني شيعه، ديانت را جوهري جدا از فرمولهاي سياسي دانسته و آزادي فكر و عقيده را از بديهي ترين حقوق جامعه ميداند. وي طي سالهاي متمادي با تشكيل كلاسهاي اعتقادي و اخلاقي در تنوير افكار عمومي به تربيت صد‏ها هزار نفر از زنان و مردان كشور مبادرت نمود و نتايج والائي را در 17 سال گذشته به دست آورده است. ايشان دستورات اسلامي را مغاير با هرگونه استبداد و خشونتي مي‏داند و شكنجه ، خفقان و ديكتاتوري را به هر دليل به نام دين و مذهب را مردود دانسته .
هزينه سنگين افشاگريهاي اعتقادي و اجتماعي ايشان، آزار و اذيت مستمرعوامل رژيم ديكتاتوري به انحاء مختلف بوده كه تمامي حلقه‏هاي فشارهاي قضائي و تبليغي را برايش فراهم نموده‏. او كه همواره خود را بنده خدا و سرباز وطن و رهرو پيامبران خوانده است، در سالهاي قبل از 1374 امامت مسجد همت آباد واقع در خ وليعصر خ البرز را به عهده داشته. سخنراني‏هاي جنجال‏برانگيز ايشان كه مبتني بر اسناد پيشوايان شيعه بوده و حضورشان در نماز عيد فطر سال 1373 با كفن و شمشير كه بر طبق سنت امام رضا ( ع ) در اعتراض به حكومت غير مشروع صورت گرفت ؛ باعث شد تا براي خاموش كردن او، بعد از چندين احضار به دادگاه ويژه روحانيت و عدم سازش‏پذيري وي، در سال 1374 مسجد فوق الذكر را مصادره و او را به زندان توحيد تهران، واقع در پشت اداره مركزي پست، منتقل نمايند. ايشان بعد از چندين ماه شكنجه ي روحي و جسمي به نقاهتهاي شديد قلبي و كليوي مبتلا گرديد. چند ماه بعد از آزادي، با پيگيريهاي مردمي، مجدداً فعاليتهاي خود را اين بار از منزل شخصي خود كه در نزديكي آن مسجد بود آغاز نمود؛ كه با گسترش آن ، باز هم با پرونده ‏سازيهاي نابحق و تكراري مواجه شد و در سال 1379 به زندان اوين منتقل شد و در نهايت در بندهاي 59 و 209 آنجا، بعد از آزار و اذيت شديد به علت حاد شدن نارسائيهاي قلبي سكته كرد و براي آنكه حساب كشته شدن ايشان به گردن حكومت نيفتد وي را به منزل خود منتقل نمودند كه در نهايت با طي نمودن يك دوره درماني طولاني و همچنين عنايات الهي، بعد از چندين ماه، سلامتي نسبي خود را به دست آورد. در سال 1380 باز فعاليتهاي خود را شروع نمود و مراجعات به منزل ايشان رفته رفته زيادتر ‏شد، بگونه‏اي كه براي پاسخ به ابراز احساسات مردمي، مجبور شد با حمايت پدر بزرگوارش آيت الله العظمي سيد محمد علي كاظميني بروجردي كه صاحب مسجد نور ميدان خراسان تهران بود بطور متوسط ماهي يك بار محافل بزرگي را در آن مسجد برگزار نمايد كه مثل گذشته با زياد شدن تساعدي جمعيت ، ‌مانع ادامه آن شدند.
آيت الله كاظميني بروجردي تا سال 1383 تحت فشار دادگاه ويژه روحانيت و وزارت اطلاعات بيش از ده بار تعهد به اعراض از فعاليتهاي خود ‏داد ولي هربار بعد از مدتي به اشكال متفاوتي احياء خدمات‏رساني به جامعه گرفتار مي‏نمود و جمعيت شركت‏كنندگان روز به روز افزونتر مي‏شد، و باز هم احضاريه‏ها و تهديدهاي شديد حكومت‏، باعث تعطيلي آن مي‏شد. تا آنكه در اواخر اين سال بعد از يك دوره فشار شديد، ايشان مجبور شد طي اعلاميه‏اي رسما كليه‏ فعاليتهاي فرهنگي و مذهبي خود را تعطيل نمايد و به خانه‏نشيني مطلق تن دهد و منزل ايشان كه به خيابان آزادي، جنب پارك اوستا منتقل شده بود تحت نظر شبانه‏روزي مأمورين حكومتي قرار گيرد تا هرگونه رفت و آمدي با تفتيش و ايجاد رعب و وحشت كنترل شود. اين بار از طريق تلفنهاي ثابت و همراه پيروان خود، ارتباطات مردمي به شكل تازه‏اي شروع شد تا اينكه در سال 1384 به واسطه 14 شماره تلفن، جوابگوي خيل مراجعات مردمي شدند. بعد از گذشت چند ماه كه حضور مأمورين در اطراف منزل ايشان جلب توجه خاصي را باعث شده بود به ناچار، عوامل رژيم براي حفظ ظاهر خود به كنترل نامحسوس روي آوردند؛ از اينرو رفت و آمدها به منزل ايشان دوباره تشديد يافت و او توانست با مديريت مناسبي محافل گذشته را براي چندمين بار در ابعاد گسترده‏اي احيا نمايد. تا آنكه در اواسط همين سال باز به بخاطر كثرت جمعيت هوادار، به دادگاه ويژه روحانيت احضار و مجبور به دادن تعهدي ديگر براي تعطيلي كليه فعاليتهاي خود شد. حفظ ارتباطات تلفني كه تا مرداد 1385 نزديك به 100 خط تلفن ثابت و همراه در تهران و شهرستانها را شامل مي‏شد و پيروان توانا و با سابقه ايشان كه نيابتا جوابگوي سئوالات و درخواستهاي مردمي مي شدند، وسيله‏‏اي بوده تا خط فكري اسلام اصيل و غير سياسي به جامعه ابلاغ شود. در اين صورت فرصتي پيش آمد تا اين بار ايشان تحت عنوان حمايت از گرفتاران و حاجتمندان به تشكيل جلسات نيايش ( و نه سخنراني كه شديدا مورد نفرت حكومت بود ) در سطح وسيع روي آورند. ايشان طي ماههاي اخير هربار كه از دادگاه انقلاب تقاضاي معرفي وي مي نمودند، بر خلاف گذشته به آنجا نمي‏رفت و اين ابلاغات و تهديدهاي تلفني نزديك به زمان برگزاري هر محفلي كه توسط رابطين، زمان و مكان آن به مردم مشتاق اعلام مي‏شد، به شدت تشديد مي‏يافت. نتيجه 15 سال تلاش بي وقفه و مستمر و شبانه روزي آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي در فضايي مملو از خفقان و سانسور جهت معرفي دين اصيل و غير سياسي به جامعه ايراني در نهايت به استقبال عمومي و دريايي از حمايت مردمي از فكر و انديشه پوياي اين روحاني آزاديخواه مبدّل گشت ؛ كه در گزارشات و اسناد تصويري برجاي مانده از آخرين گردهمايي ايشان در بزرگترين استاديوم سر پوشيده كشور در مورخه 8 تيرماه 1385 به وضوح هويداست .
تا اينكه در روز 8 مردادماه 1385 مأمورين حكومتي مجبور به هجوم مسلحانه به منزل وي شدند تا ايشان را بازداشت نمايند و برپائي گرد همايي روز 17 مرداد كه پيش‏بيني مي‏شد با شركت صدها هزار معترض به حكومت ديني از سراسر كشور برگزار شود‏ را مختل كنند. ولي اين‏بار پافشاري و استقامت خيل عظيم مردمي و تخريب خودروهائي كه براي ربودن ايشان آماده شده بود مانع از دستگيري و انتقال ايشان به زندان اوين شد. كه با درايت همين انسانهاي غيور و هم وطنان عزيز صحنه‏هائي از اين تهاجم و سپس حمايت مردمي از ايشان بصورت فيلم و عكس تهيه شد كه با مراجعه به آنها درمي‏يابيم نگراني مردم از بازداشت ايشان‏، قتل قريب الوقوعي خواهد بود كه پيش از اين، بعضي از عوامل نفوذي وزارت اطلاعات آنرا اعلام نموده‏ بودند.
بعد از اين وقايع باعث شد كه آيت الله بروجردي قريب به 70 روز در حصر خانگي بسر ببرند كه در اين مدت منزل وي بواسطه پيروان وي بشدت حفاظت مي شد تا مانع از انتقال ايشان به زندان اوين شوند كه اين حصر در نهايت در مورخه 16 مهرماه 1385 با يورش مسلحانه عوامل رژيم به آيت الله بروجردي و پيروانش و دستگيري وي و صدها تن ديگر منتهي شد. كه براي هميشه بعنوان لكّه ي ننگي در اوراق تقويم سركوب اين رژيم ستمديني ثبت گرديد. « يادش گرامي »
در آتيه گزارشات آن را بصورت مفصل شرح خواهيم داد ...
***************
لينك فايلهاي ويدئو :

۱۳۸۷ مرداد ۶, یکشنبه


از كاظمين ايران به كاظمين عراق

سلام بر امامِ مظلوم ، درود بر ولّيِ محروم ، تحيّت بر معصّوم مجروح ، ستايش بر صالحِ مُصلحِ زنداني . سلامي غم آلود و خوني بر امامي تازيانه خورده ، بر زمين افتاده ، مُعَذَّب در غُل و زنجير ، كه مُكَبِّرِ نمازش ، شلاق زندانبان بوده . درودي از قلبهاي تفتيده ، چشمهاي از فروغ رفته ، كمرهاي شكسته ، دستهاي از كار افتاده ، و پاهاي عاجز مانده ، بر پسر پيغمبر ؛ كه چهارده سال در سياه چالهاي بني عبّاس ، عمر عزيز را سپري كرد ، عريضة مَسجون در سُجونِ شَرُ الْاَزمَنه ، به آقاي كتك خورده ، مولاي نقش خاك گشته ، يادگارِ فاطمة بين در و ديوار مانده .
پدرم ، فاجعة دردناكِ مَحْبَسَت را خواندم ، و از اعماق جانم ، برايت آه كشيدم ؛ امّا تِراژدي دلخراش من نيز ، بسي جانكاه است . بابا كاظم ، فرزندت در اتاقي زندگي ميكند ، كه سقفش را ، نَشْكوا اِلَيْك چيده ، كَفَش را ، لا طاقَةَ لَنا پُر كرده ، ديوارش را ، طالَ الْاِنتظار بنا نموده ، ستونش را ، صَعُبَ بِنَا الْاِنْتِصار تشكيل داده ، دَرش را ، غَيبَةَ وَليّنا قرار داده ، پنجره اش را ، كَثْرةَ عَدُوّنا ترتيب داده ، رنگش را ، قِلَّةِ عَدَدِنا نقش آورده ، پرده اش را ، تَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَينا آويخته ، چراغش را ، شَمِتَ مِنّاَ الْفُجّار سو داده ؛ پس در چنين شرايط حاد و بحراني ، هر نَفَس كه مي آيد ، اِرْجِعي ميگويد و هر طپشِ قلبم ، اِلَيه راجِعون خوانده ، و هر نگاهم ، لا صَبْرَ لي لِفَقْدِك گفته ، و هر حركتم ، عَجِّل لِفَرَجي سَر داده ، و حال كه ايّام شهادت توست ، به سوي كاظمينت ، عرض حال ميدهم .
اي اُسوه تقوا ، اي تجسُّم تقوا ، اي اُسوه مقاومت ، اي الگوي مجاهدت ، اي آينة مهر و صفا ، اين بنده غريب را درياب ، و به كَظمِ غَيْظِ الهي برسان ، و عفو بيكران ابدي را ، براي اتمام غيبتِ برابر با نكبت ، به تقديرات سنگينمان بفرست ، و ظهور فرزند منتقمت را از باريتعالي مَسألت كن ، كه يَلداي فقد امام منصوص ، به درازا كشيد و خروسهاي سحري ، يكي پس از ديگري ، به خاموشي گرائيدند ، و كويرستان تاريك را ، به مُخاطرة چالشهاي اعتقادي و اخلاقي آوردند .
وَ صَلَّي اللهُ عَلَي سَيِّدنَا الْمَهْدی
بنده گرفتار در سیاهچال اعداء الله
سید حسین کاظمینی بروجردی

۱۳۸۷ مرداد ۴, جمعه


من اهل دنیایم

شعری از سید علی صالحی :

روزی می آید که آدمی را /با نیمی از سبزی و ستاره و/
نیمی از طهارت آب ها می بینیم.
آنجا / همه با هم ازیک زبان / سواد سادگی می آموزیم.
گل ها / با زبان تو می خندند، / وتو در دایرة المعارف مهربانی /
به جستجوی رازغلغل پستان نیلوفران می گردی .
خورشید هم / پیش از غروب،/ هزارهزار ستاره برای تومی چیند /تا مبادا/ شب از تنهایی دستهایت / پریشان شوی.
روزی می آید که جهان /
کودکستان بی در و دروازه ای خواهد شد، /
آنجا هرکسی وظیفه ی خود را از(الف) تا (ی)
به نیکی و راستی آموخته است .
یکی مهربانی را نقاشی می کند . / دیگری گل ها را به خانه نور می خواند،/
وسومی هم مشغول سرودن ستاره درستایش انسان میشود . /
آنجا، / ازنام و نشان قبیله / خبری نیست .
ونه همهمه را، / همه هم را / عزیزم ... عزیزم / صدا می زنند!


*‌ * * * * * *

روزی می آید که کودکان برای تماشای کلکسیون کینه /
به موزه می روند، / تا ازجهالت پیشینیان خود با خبر شوند .
آن روز به جای درخت بی ثمر تنهایی / کنار هر کوچه و خیابان /
شکوفه های بهار و برکت و بیداری می روید .
و هر کودکی / هزاران هزار مادر مهربان خواهد داشت، /
و هر مادر/ هزاران هزار شیرخواره ی زیباتر از غزل .
آن روز / عاشق عاشقان به زمین می آید و صاحب خانه ای خواهد شد، /
شاید هم / عاشق دختری شود / که هنوز / تحت تاثیر منظومه های من /
غزل می گوید!
روزی می آید که کوچه ها و کپرها و پارکها را /
به نام ستاره و / صلح و/ سعادت / می خوانند .
روزی می آید که دنیا، / دنیای شور و شعور و نور و نماز و نیایش است.
نیایش بهار و برکت و بیداری / نیایش تو ...
ای انسان! / شکوهمند بی خلل، / مهروماه وستاره ! / ای عشق لایزال،/
محبوب مطمئن، / جنبنده جوان،/ ای نیایش نیکی، / شاعر! /
مصلح من،مصلح ماهان، / انسان،انسان،انسان !
روزی می آید که به دیدن جغرافیای جهان می رویم /
تا به خطبندی(این مال من و/ آن مال تو) / بخندیم.
آن روز / چشمان مردم اروپا را / تنگ و بادمی خواهیم دید، /
و گیسوان خلق های خاور دور/ به زردی کاه / خواهند درخشید، /
و اگر کودکی بپرسدت / مثلاً / تو اهل کجایی ...
کنار لبخندی مهربان خواهی گفت:/ من اهل دنیایم.
آن روز/ دیگرشعار«مرگ بر...» و«مرده باد...» / از یادها / گریخته است،
و تمامی مردم دنیا / زیر بیرقی یکرنگ / آنهم به رنگ آزادی /
سرود خواهند خواند.
آن روز پرندگان از بیابان ها به خانه باز می آیند / ودرجشن تولد پروانه ها/
ماه هم چند مژه ی نور از ململ دامنش را / هدیه می کند.
آن روز... / محبوب من! /
برای رسیدن به تو / نیازی به کدخدا و خانه و بهانه نیست، /
من / برای تنهایی تو / ترانه ای / ترتیب می دهم، /
تو هم / با اشاره ی پلکی / جواب جهان و مهر و مهریه راخواهی داد، /
اینست / سرنوشت سپید و ساده ای / که در انتظار انسان است .

۱۳۸۷ مرداد ۲, چهارشنبه

دين شناسي اصيل ، اهرم افشاي
مدعيان نيابت پروردگار در زمين


تنزيل الكتاب من الله العزيز الحيكم
عصر حاضر، دوران شكوفائى علم و انديشه است و كتابخوانى در ممالك پيشرفته در رأس امور فردى قرار دارد و در كشورهاى توسعه نيافته، مطالعات در مرتبه پائينى مى‏باشد كه موجب زيان و ضرر در موضع‏گيريها گشته و بايد اين نقيصه جبران شود.
در رشته دين‏شناسى، صد البتّه كه بر پيروان آن فرض بوده تا معالم خود را در اصول و فروع آن بالا ببرند تا در برابر امواج منفى و مخرّب ملحدان زمان و يا مدعيان نيابت پروردگار در زمين كه با ترفندهاى جادوئى، سعى در بى‏رنگ كردن تعهّدات مذهبى اصيل دارند، كم نياورند و ميدان فرهنگى را براى اعداء اللّه خالى ننمايند. لذا در كتب آسمانى، فرمان به ازدياد دانستنى‏هاى توحيدى آمده تا در وسوسه‏هاى نفسانى متقابل، از لغزشها در امان بمانيد و از آزمايشات دنيا، رو سفيد بيرون بيائيد.
ناگفته نماند كه امروزه از طرفي با تهاجمات مدرن معاندين يكتاپرستى روبرو هستيم و از طرف ديگر بدعتگذاريها در دين و ايجاد سنتهاي اهريمني، اهتمام در ويرانى تفكّرات اصيل ديني را علني كرده و همچنين آبهاى گِل‏آلود سياسى، بستر مناسب براى ريشه كنى ناجوانمردانه و ناعادلانه‌ي كلّيّت آراء الهى در قلوب و عقول جامعه را فراهم كرده كه راه انسداد چنين هجوم وحشيانه‏اى، تسليح مردم به براهين انبياء عظام است و اشباع نيازهاى سِنّى و مقطعى جوانان، به طريقه ارتقاء علمى و كلامى ايشان از چشمه‏سار خلفاء برتر آسمانى.
فلذا آستين‏ها را بالا زده و با وجود انبوه موانع اقتصادى و امنيتي، قلم شكسته از مظالم را به دست بريده از جفا سپردم و آثار استدلالي ديني چندي را تقديم تذكره‏نويسان منصف نمودم و جان بى‏رمق خويش را هزينه‏اش نمودم تا به عنوان سربازى قسم‏خورده و در سنگر اخلاص افتاده، آخرين تيرهاى باقى مانده از ادوار گذشته را به سوى استكبار ديني و شياطين غير ديني، شلّيك نمايم.

اثر آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي

۱۳۸۷ تیر ۳۱, دوشنبه


آيت الله العظمي محمد اسحاق فياض طي فتوايي نسبت به
ورود حوزه و طلبه به عرصه سياست هشدار داد

آيت الله العظمي محمد اسحاق فياض يكي از چهار مرجع اصلي عراق طي مصاحبه اي در روز دوشنبه 24 تيرماه با روزنامه البيان بازگو نمود كه : در طي قرون گذشته دوره هاي بحراني و خطرناكي همراه با سركوب ، ظلم و ستم بر حوزه نجف از جانب حكومت هاي مستبد وارد شد كه در هر دوره اي سعي در چيرگي بر حوزه را داشته تا حوزه را وسيله اي جهت نيل به اهداف و مقاصد خود نمايند و آن را از مراتب معنوي خود و تاثيرات آن بر نفوس مؤمنين و جايگاه مقدس آن جدا نمايند . اما به پاس تلاش هاي علماء والا مقام و مراجع بزرگ و اساتيد حوزه و طلبه هاي هوشيار و تحمل انواع فشارها و سختي ها و تجاوزهايي كه نسبت به حوزه وارد شد ، تمام اقدامات آنان با شكست مواجه گشت و آرزوهايشان جهت تبديل حوزه به كانون سياسي به ثمر ننشست . و به تحقيق كه در طي اين مدت ، حوزه نجف جايگاه و استقلال واقعي خود را حفظ نمود و حاضر به تسليم در برابر فشار هاي ديگران هر چند كه زياد بود نشد.
پس بر اين اساس ما مسؤليت بزرگي را در برابر خداوند و مذهب داريم و آن حفظ استقلال حوزه و عدم ارتباط آن با حكومت و احزاب سياسي است و همچنين حفظ اعتدال و ميانه روي آن تا آلوده به جناح ها وانحرافات ديگر نگردد. همچنين آيت الله العظمي محمد اسحاق فياض مي افزايد: كه ارتباط علماء با حكومت و تحت پوشش آن در آمدن به معني تسليم نمودن حوزه به حكومت و احزاب سياسي است كه از يك جانب حوزه را تبديل به لقمه اي آماده براي دولت و وسيله اي جهت نيل به اهداف خود مي نمايد و از جانبي ديگر ، سقوط معنويات و قداست حوزه و علما را به همراه خواهد داشت و اين گناهي بس نابخشودني است و عاقبتي نا خوشايند دارد.
همچنين آيت الله العظمي فياض در ضمن سخنان خود تاكيد كرد: كه مردم بدانند كه حوزه خواهان مراجع ديني سياسي نمي باشد به اين دليل كه دين از سياست جداست . زيرا كه سياست بر اساس مصالح و خواسته هاي دولت در گردش است حال چه اينكه اين چرخش موافق و يا مخالف دين باشد و در اين صورت هيچ جايگاه و موضعي براي دين باقي نخواهد ماند ؛ در صورتي كه چارچوبها و قوائد كلي و اصولي دين تغيير نمي پذيرد و چرخشي در آن مطابق با ميل و مصالح سياسي صورت نمي گيرد ؛ و اضافه بر آن سياست اغلب مبتني بر نيرنگ و دروغ و مصالح شخصي است . پس بسي جاي سؤال است كه : چگونه مي شود يك مرجع هم ديني و هم سياسي باشد !؟ يا آن مرجع بايد صرفا پيرو دين باشد و يا سياست . و اجتماع اين دو با هم غير ممكن است .
لذا بشدت از همين جا از تمام احزاب و گروه هاي سياسي مي خواهم كه در امور حوزه دخالت نكنند و دين را ابزاري جهت رسيدن به اهداف و مصالح حزبي خود قرار ندهند . زيرا آن زمان كه دين آلوده به سياست شد مبدّل به پلي جهت رسيدن به مقاصد شخصي مي گردد و اين جرميست نابخشودني . همانا صاحب دين تنها خداوند باريتعالي است كه از هر شريكي مبرّي است پس نمي توان دين را بازيچه نمود.
همچنين آيت الله العظمي فياض طلبه هاي حوزه علميه را در مورد مسائلي ديگر مورد خطاب قرار داد كه از اهم آنها : تمام طلبه هاي حوزه بايد مردم را به آرامش و استقرار امنيت و جلوگيري از هر آنچه باعث فتنه و تفرقه در كشور مي شود دعوت نموده كه از جمله ي آنها قتل بيگناهان است كه آن از بزرگترين گناهان در شريعت اسلام بحساب مي آيد و جزاي آن به نص آيه مباركه مخلد بودن در جهنم است و به اين جهت خداوند قتل يك نفس بيگناه را برابر با نفي تمامي اجتماع دانسته و اضافه برآن جلوگيري از تداخل مردم در مسائل قبيله اي و دعوت آنان به اتحاد با فقراء و زنان بيوه و ضعيفان و همچنين همكاري با دستگاه هاي امنيتي دولت است .

پاپ بنديكت شانزدهم از آزادي عقيده و مذهب حمايت ميكند

سخنان پاپ بنديكت شانزدهم؛ رهبر كاتوليك هاي جهان به مناسبت روز جهاني جوانان در استراليا
رهبر كاتوليك هاي جهان روز جمعه در حاشيه مراسم گراميداشت روز جهاني جوانان در شهر سيدني استراليا كليه پيروان اديان مختلف سراسر جهان را دعوت به وحدت و يكپارچگي در مقابل خشونتي فراخواند كه به اعتقاد او فراگير و بد يمن است . پاپ مي گويد: صداي متحد جوامع مذهبي دنيا قدرت و رسايي آن را دارد تا به ديگران بياموزد كه تنها راه مواجهه با اختلافات؛ خشونت نيست و همه مشكلات با مسالمت و احترام كامل به شأن انساني قابل حل است.
پاپ بنديكت شانزدهم رهبر كاتوليك هاي جهان ضمن تاكيد بر اين نكته كه مذهب از حقوق بنيادين مردم سراسر جهان است گفت: آيين و مذهب پديده اي جهان شمول است و هرگز قائل به مرزها نيست . وي اظهار داشت كه ازطريق مذهب مي توان همه مسائلي را كه در حال حاضر جهان را به طرف خشونتي همه گير و بد يمن مي كشاند؛ از پيش پا برداشت . رهبر كاتوليك هاي جهان كه به منظور حضور در مراسم گراميداشت روز جهاني جوانان در استراليا به سر مي برد ؛ در ديدار با گروهي از رهبران بلند پايه مذهبي از جمله روحانيون مسلمان و علماي يهودي در كليساي جامع سنت مري در سيدني گفت: جدا از اهميت غير قابل انكار همه عناصر وابسته به ساختار كليسا اما ذره اي تزلزل و ترديد در ايمان كافي است تمام شيرازه ي آن از هم بپاشد.
پاپ در تحسين دولت استراليا نسبت به رعايت حق آزادي هاي مذهبي براي اقوام مختلف كشور خود گفت: شما به اهميت آزادي مذهب به خوبي واقفيد . آزادي مذهب يك حق اساسي است كه اگر محترم شمرده شود باعث مي شود مردم با اعتقاد و ارزش هاي انساني زندگي كنند . ارزش هايي كه با ارج نهادن به شان انساني و ترويج رفاقت و دوستي در ميان همه ملت ها در نهايت به سلامت جامعه كمك كند.
در اين ديدار شيخ سليم يكي از روحانيون مسلمان و امام جمعه مسجد لاكنبا و عضو شوراي امامان جماعت به نمايندگي ازطرف جامعه مسلمانان گفت: اگر مردم با هر عقيده و مرامي كه باشند؛ با يكديگر همكاري كنند؛ ابناء بشر براي هميشه از لذت و موهبت زندگي اجتماعي بهرمند خواهد شد. شيخ سليم در ادامه خطاب به پاپ افزود: بزرگترين آرزوي من اين است كه حضور مقام والاي شما براي نيم ميليون نفر از جواناني كه براي بزرگداشت ايمانشان به مراسم آمدند ؛ نويد عشق و عدالت و دوستي باشد.
مراسم بزرگداشت روز جهاني جوانان از سال1986 هر دو يا سه سال يك بار و هر بار به مدت 6 روز با هدف جلب جوانان و دميدن روح جوان بر پيكر كهنسال كليساي كاتوليك در كشورهاي مختلف جهان برگزار مي گردد.

۱۳۸۷ تیر ۲۸, جمعه


گزارش روزنامه واشنگتن تايمز در مورد وضعيت آيت الله بروجردي
14 جولاي 2008


اين روزنامه مي نويسد كه از تغيير نام خيابان روبروي سفارت ايران به خيابان نهم جولاي ( 18 تير ) كه يادآور تظاهرات دانشجويي هوادار دموكراسي در سال 1999 در تهران ، بعنوان نمونه اي از روابط مغشوش و نگران كننده دولت تهران و غرب است .
به نقل از اين روزنامه دولت ايران در سال 1979 يك ركورد فجيع در نقض حقوق بشر داشته است . كه شامل اعدام صدها تن از هواداران شاه ، اعدام هزاران تن از زندانيان سياسي و همچنين گزارشات روزانه از اعدام و به دار آويختن در ملأ عام ، شلاق و شكنجه است . و همچنين ذكر مي كند كه ايران در آمار اعدام در صدر ليست سازمان ملل قرار دارد .
به نقل از روزنامه ي واشنگتن تايمز از سال 1979 تا كنون رژيم ايران بيش از 200 بهائي را اعدام نموده كه البته اين ترور و تهديد تنها محدود به اقليتهاي مذهبي از جمله بهائيان نمي باشد ؛ بطوريكه آيت الله كاظميني بروجردي رهبر شيعه مذهبي و مبلغ دين غير سياسي نيز به اين ليست ملحق شده است . آيت الله بروجردي تفسير رژيم جمهوري اسلامي از دين را زير سؤال برد و دين سياسي را غير مشروع دانست . ايشان طي يك حمله وحشيانه به همراه خانواده و بسياري از هوادارانش دستگير و به شدت تحت شكنجه و آزار و اذيت قرار گرفت . گزارشات حاكي از آن است كه وضعيت ايشان رو به وخامت نهاده است .
اين روزنامه ذكر مي كند كه بسياري از فعالان حقوق بشري از جمله امير يعقوب علي ، ناهيد جعفري ، نسرين افضلي و همچنين مرضيه لنگرودي ... بدليل فعاليتهايشان دستگير و زنداني شده اند.
و در ادامه مي افزايد كه : براستي دولتي كه بدون در اختيار داشتن سلاح هسته اي بصورت جهاني حقوق بشر را در مورد شهروندان خود و سايرين زير پا مي گذارد با دستيابي به تجهيزات هسته اي چه خواهد كرد ؟
اين سؤالي است كه جامعه ي بين الملل بايستي در مورد آن انديشه و تأمل كند!
واشنگتن تايمز

۱۳۸۷ تیر ۲۶, چهارشنبه

ميلاد روح بخش و نسيم آفرين امير المومنين علي بن ابيطالب
بر تمامي پويندگان راه آزادي گرامي باد
قومي به طلب در پي ديدار يگانه *** كردند طواف حرم آن روز بهانه
اندر طلب يار سرودند ترانه *** ناگاه علي رخ بنمود از در خانه
يعني كه مرا غير علي نيست نشانه

۱۳۸۷ تیر ۲۳, یکشنبه

تعويق اجراي حکم يازده متهم پرونده آيت الله بروجردي

تعويق اجراي حکم يازده متهم رديف دوم پرونده آيت الله بروجردي : مسعود سماواتيان، عليرضا منتظر صاحب، علي شهرابي فراهاني، حبيب قوتي، احمد كريميان، مجيد الستي، مهرداد سوري، محمدرضا صادقي، حسن هريسچيان، عليرضا اربابي، کامبيز حسيني که طبق احکام و احضاريه هاي صادره قرار بود در روز جاري جهت به اجرا گذاردن احکام 2 تا 5 سال حبس خود به اجراي احکام دادگاه ويژه روحانيت مراجعه نمايند . پس از مراجعه به آنان گفته شد که رسيدگي به موضوع مذکور ده روز به تعويق اقتاده است . از اينرو از نامبردگان خواسته شد که ده روز ديگر جهت پيگيري اجراي حکم به دادگاه مراجعه نمايند.
http://www.hra-iran.org/Archive_87/875.html

۱۳۸۷ تیر ۱۸, سه‌شنبه


« 18تیر؛ ما را به خاطر بیاور »

انتشار از فعالان حقوق بشر در ایران
دوباره گرگها پاسبان حریم شب شده اند، دوباره ملخهای تباهی به تصرف گندمزارها آمده اند و تبرها نوازشگر درختان شده اند. باز هم تاریخ، تکرار حدیث مشت و خنجر بود و درفش و دیده.
داستان دوباره خون بارش آسمان در قاب خیس پنجره ها، هجوم تشنگی و سوز خورشید تموس، هجوم درد به حریم مهربانی گلهای نرم ابریشم.
جمعه ۱۸ تیر اما باز هم آسمان رنگ دگری داشت.
ما اما میخواستیم ایمان به تقدیر را مغلوب ایمان به خویش کنیم، فریاد برآوریم که هر لحظه ای که در تسلیم بگذرد لحظه ای است که بیهودگی و مرگ را تعلیم میدهد. ما برای فرو ریختن آنچه کهنه بود آمده بودیم و شکستن بتهای تازه.
ما شاید در خیال خویش باور میکردیم که زنده باد مخالف من، معجزه وار در فرهنگ و خون این دیار استبداد زده ریشه دوانده و مسلسل ها به قلم تبدیل گشته اند، غافل از اینکه هر چه دیدیم و شنیدیم ناحساب بود و ظلم و شقاوت بی حساب.
در روزگاری که هم گفتن مشکل بود و هم نگفتن، درد گفتن را به سکوت که همانا دروغ گفتنی بزدلانه و ریاکارانه بود ترجیح دادیم.
مسیح وار به قصاص گناهی ناکرده بر صلیب شدیم و چگونه مردن را آموختیم و چگونه زیستن را و پرواز را برای رسیدن به آستانه رهایی به خاطر سپردیم.
جاده های خلوت شب را با عشق و ایمان به آزادی طی کردیم، چون باور داشتیم که مرگ افراد مرگ افکار نیست، عمر شقایق کوتاه است و هیچ مرگ قشنگی بی دلیل نیست.
« بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
که باغها همه بیدار و بارور گردند
بخوان ، دوباره بخوان
تا کبوتران سفید به آشیانه خونین دوباره برگردند.»
تقدیم به شهیدان راه آزادی، شهیدان عزت ابراهیم نژاد و اکبر محمدی.
ابوالفضل جهاندار ( پویا ) زندان اوین - اندرزگاه ۷ سالن ۳ - ۱۷ تیرماه ۱۳۸۷

۱۳۸۷ تیر ۱۵, شنبه


تابوها که می شکند
ناقوس مرگ رژیم بصدا در می آید

« الإسلام یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم » دین اسلام با کفر و بی دینی لطمه نخواهد خورد اما اسلامی که با ظلم و استبداد همراه میگردد محال است ادامه حیات دهد و لا جرم سرنگون خواهد شد.
این کلام ، فرموده ی پیامبری ست که هم اکنون در ایران بنامش چه خونها که ریخته نمی شود و چه حقها که پایمال نمی گردد و در این آشفته بازار موجود، هر جنایتکاری برای ارضای نفس سرکش خود، پای اسلام را وسط می کشد که در نتیجه متأسفانه برای عده ای از کوته فکران اعتقادی اینگونه القاء می گردد که خدا امر به ظلم کرده و اسلام ... !!!
در نظر ندارم گفته ی پیامبر را موشکافی کنم زیرا موضوع حرفم چیز دیگری ست اما لازم است بگویم همین فرموده بصراحت ثابت می کند پیامبر اسلام امر نکرده که باید همه را بزور مسلمان کرد و مطابق دستور صریح قرانی لا اکراه فی الدین، قائل به آزادی اعتقادی ست و این حق خداداه را مضر اسلام نمی داند بلکه صرفا آنچه را که خطر آفرین و مخرب می داند، ظلم است که اگر از پیکره ی این دین آسمانی زدوده نگردد، باعث نابودی اسلام خواهد شد. به هر وجدان بیداری که این سطور را می خواند می گویم که آیا پدیده ی دهشتناک اسلام گریزی که در کشورمان ایران شتاب گرفته است، جز بدلیل رواج روز افزون ظلم و بیداد از جانب حکام ولایت فقیه، چیز دیگری بوده است ؟ حالا وقتی این مورد را با اندیشه ی بیمارگونه ی خمینیسمی مبنی بر صدور انقلاب به تمام دنیا مقایسه کنید عمق بد بختی ها را بهتر درک خواهید کرد.
سی سال از عمر این حکومت بظاهر مذهبی می گذرد و در این مدت همواره حکامش برای ادامه سلطنت سراسر ظالمانه ی خویش، خطوط قرمزی را در برابر جامعه ی ایرانی ترسیم نموده اند که عبور از آنها گناهی غیر قابل بخشش تلقی می گردد.
ادبیات مجعولی چون ولایت مطلقه فقیه، دیانت ما عین سیاست ماست، لزوم تشکیل حکومت اسلامی و همچنین لزوم صدور انقلاب به سایر ملل جهان که هیچ تناسب و سنخیتی با اسلام اصیل و غیر سیاسی در عصر غیبت ندارد ، چون موریانه رأفت و مهربانی را از این دین آسمانی زدوده و جز چهره ای کریه و خشن از اسلام چیزی برجای ننهاده ، فلذا احدی را یارای اعتراض و حتی نقادی بر این مرزهای غیر قابل عبور نداشته و ندارد.
بدلیل سلطه حکومتی پلیسی بر تمامی شریانهای حیاتی جامعه ی مدنی ایران، طی سالیان گذشته هر انتقادی بشدت سرکوب و خفه می شد تا مبادا گزندی سلطان ولایت فقیه را تهدید نماید. اما با وجود جو ارعاب و خفقان در کشور عزیزمان ایران، هرازگاهی مردانی پیدا می شوند که با شجاعت بسیار، برعلیه ظلم حاکم فریاد بر می آورند و پرده از چهره ی اهریمن وطن ستیز برمیدارند.
هنگامی که آیت الله بروجردی برغم مهیا بودن شرایط خروج از کشور ترجیح داد که در درون وطن و در کنار مردم ایران در اعتراض به 28 سال حکومت ظالمانه ولایت فقیه، صدای رسای ملت باشد، می شد تصور چنین روزی را کرد که بالاخره این رژیم دیکتاتور در سراشیبی سقوط قرار گیرد و مشروعیت آن بشدت زیر سؤال برود. ایشان کاری را کرد که اپوزیسیون داخل کشور بلیل عدم تسلط و یا بهتر بگویم عدم آگاهی از ریزه کاری های دین اسلام ، توان ابراز چنین نظری را نداشت. ایشان بصراحت تز ولایت فقیه را تزی مجعول و رهبران و بنیانگزاران آنرا بدعتگزار معرفی نمود و لازمه ی برخورداری از یک حکومت آزاد و دمکرات را جدایی دین از حکومت قلمداد نمود. البته هیچگاه نمی خواهم تلاشهای تأثیر گذار مبارزات مدنی داخل کشور را زیر سؤال ببرم که مثلاَ چرا آنها صراحتا اصول کلی نظام ولایت فقیه را به نقد نکشیدند؛ زیرا کاملا به تبعات چنین اظهار نظری آنهم در داخل کشور واقفم . اصلا لازم نیست همه بیایند اینکار را بکنند و ضرورتی هم برای اینکار نمی بینم ، کافی بود یکی پیدا شود و بصراحت و با استدلال غیر قابل انکار مطابق آنچه که در کتاب رساله ی آزادی « نوشته آیت الله بروجردی » و مناظره غیر رسمی آیت الله بروجردی با سرکرده های رژیم در زندان آمده است ، مشروعیت سی ساله ی این رزیم را نفی کند تا راه برای تحقق آرمانهای میارزات وطنی باز گردد.
در طول این سی سال گذشته اگر فقط به کتابهای نگاشته شده درتأیید واشاعه فرضیه تداخل دیانت و حکومت، ولایت مطلقه ی فقیه، بیان ویژگی های منحصر بفرد انقلاب !!! و علی الخصوص کتابهای منتشر شده ای که درباره سیره ی خمینی هزینه شده است، بنگرید ، خواهید دید که این دروغگویان مقدس برای فریب افکار عمومی و توجیه عملکردشان تا کنون چه بودجه ی هنگفتی از بیت المال را هدر داده اند! حالا هزینه های دیگر بماند که مثلا برای تحقق ایده ی صدور انقلاب، سالانه میلیارها دلار را در کشورهای دیگر آنهم از محل فروش نفت این مردم هزینه می کنند!
اما با وجود تمام تلاشهایی که مسئولان رژیم برای ابقای سلطنتشان انجام داده اند، اگر واقع بینانه به قضیه بنگریم خواهیم دید که در طول یکی دو سال گذشته و مخصوصا پس از افشاگری های آیت الله بروجردی بر علیه رژیم، نشانه های زوال این رژیم کاملا هویدا شده است. اظهارات آیت الله صانعی که مهر تاییدی بر عقاید آیت الله بروجردی می باشد؛ مبنی بر لزوم توقف اجرای حدود بدست غیر امام معصوم ، بصراحت حکومت غیر مشروع فقها را نشانه رفته است. هر چند که تفاوت ایشان با آیت الله بروجردی در این است که وی جزو حامیان تز ولایت مطلقه فقیه بوده و حتی در تأیید آن کتاب نوشته است اما پس از سالها متوجه اشتباه خود گردید و در مقام جبران بر آمده است که این مورد بسیار مهم تفاوت بین ایشان و آیت الله بروجردی که از ابتدا مخالف تشکیل حکومت دینی بوده و بدلیل عدم تمکین از اوامر خمینی ، خود و پدر یزرگوارش آیت الله سید محمد علی کاظمینی بروجردی در بایکوت شدید خبری و بنوعی در بازداشت خانگی بسر میبردند بسیار حائز اهمیت می باشد. آیت الله صانعی که تنها بدلیل همین اظهار نظرات صریحش می بایست مورد احترام قرار گیرد، صراحتا اجرای احکامی چون سنگسار، قطع اعضاء و اعدام را مغایر با چارچوبهای اسلام غیر سیاسی می داند که البته این اظهارات تا کنون هیاهوی بسیاری را بدنبال داشته است.
اما اظهارات آقای محمد رضا خاتمی ریس پیشین مجلس ششم که که مدال همسری نوه امام! را برای همیشه در ویترین افتخارات خود دارد، داستانی دیگر دارد.ایشان در مصاحبه ای عنوان داشته که باید افکار و اندیشه های امام نیز به نقد کشیده شود چرا که ما ایشان را معصوم نمی دانیم و امکان دارد ایشان هم در دوره ای، کمی و کاستی داشته باشد.( البته اظهار نظر ایشان در این رابطه کاملا درست و بجا می باشد ) ایشان در ادامه می گوید : متأسفانه ما امام را به شخصیتی دست نیافتنی تبدیل کردیم که حتی بحث در مورد ایده ها و افکارشان ، امروز مجاز شمرده نمی شود. ممکن است چند سال دیگر، خیلی دیر شده باشد. همسر ایشان یعنی زهرا اشراقی نیز ضمن حمایت از اظهارات شوهرش بطور کلی انقلاب 57 را زیر سؤال می برد و می گوید : به نظر من وقتی در ایران انقلاب شد، یعنی همه ما تندرو هستیم. اصلا انقلاب یعنی تندروی و هر کسی خودش را انقلابی بداند تندروست !!! توجه به این نکته که وقتی این گفته ها از زبان نوه خمینی مطرح می شود، اهمیت موضوع دوچندان می شود .
دکتر قالیباف شهردار کنونی تهران و کاندیدای دوره پیشین ریاست جمهوری در جمع دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، عالم سیاست را عالمی خواند که کثیف تر از آن وجود ندارد و در تأیید حرف خود گفت : این را در دو سه سال ورودم به عالم سیاست ، متوجه شدم ! اهمیت این مطلب زمانی روشن می گردد که حکام ولایت فقیه، سیاست خود را عین دیانت می دانند ! در ادامه پس از اینکه با مخالفت بعضی از ذوب شدگان ولایت فقیه قرار گرفت که مگر این مملکت ، مملکت امام زمان نیست( این هم یکی از ادعاهای عوامفریبانه آنهاست )، پس چرا این حرفها را می زنی در جواب می گوید که : هدف انقلاب در ابتدا این بود که اخلاق را با سیاست درآمیزیم اما آنچیزی که اکنون می بینم نبود اخلاق است. در جایی دیگر آیت الله ، الله بداشتی از اساتید حوزه علمیه قم در اظهارات تندی ، احمدی نژاد را به باد شدیدترین انتقادها قرار می دهد که اینقدر در طرح مسائل حکومتی پای امام زمان را پیش نکش زیرا این مسئله یک موضوع اعتقادی ست و ربطی به مخاصمات عالم سیاست ندارد. ( دقت کنید که ایشان هم ناخواسته بر اندیشه جدایی دین از حکومت صحه می گذارد )
آنگونه که مشخص است گسترش روز افزون اندیشه مترقیانه جدایی دین از حکومت در بین حوزویان و علمای دولتی ، بیش از هر چیز دیگری اسباب نگرانی سلطان ولایت فقیه را باعث گردیده است . اگر افشاگریهای آقای پالیزدار درباره خیانتها و دزدیهای مسئولان ارشد نظام را هم به این موارد اضافه کنید خواهید دید که ناقوس مرگ رژیم بصدا در آمده است.
البته این رشته سر دراز دارد لیکن همانگونه که مشخص است تابوهایی چون انقلاب، امام خمینی و شعار انحرافی سیاست ما عین دیانت ماست وهمچنین مشروعیت تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت ، بعنوان خطوط قرمز همیشگی رژیم ، بشدت مورد هجوم قرار گرفته است ؛ آنهم از جانب نزدیکان به انقلاب و امام! که این امر می تواند سرآغاز وقوع اتفاقات مبارکی در مرحله ی کنونی بیداری ملت ایران باشد.