۱۳۹۸ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

بروجردی، کاشف توحید بدون مرز، در روز جهانی مبارزه با کار کودکان: سیاست و دیانت در خدمت استثمار کودکان+صوتی تصویری

موضوع مورد بحث ما کار است و کودک! چنان که می دانیم، کار به معنی اشتغال است و هر حرکتی می تواند نوعی از کار تعریف شود. انسان حتی در منزل خود نیز کارگر است، به تعبیری کارگرِ خود و کارگر صاحبخانه می باشد. یا در اداره برای مدیر یا برای سیستم و در کارخانه برای کارفرما کار می کند.
به طور قطع کار خوب است و بیکاری بد، چون بیکاری منشا مفاسد است  و اکنون ضایعه بزرگ جهان، بیکاری است. البته بسیار مهم است که انسان به چه نوع کاری مشغول باشد و به کارهای بیراهه اشتغال نداشته باشد. گو این که انسان ها به دلیل نبودن کار اصلی است که به بیراهه می روند و دست به اقداماتی می زنند که اشتغال زا باشد.
اصولا کودک نابالغ است و بلوغ عقلی ندارد. این عقل است که آدمی را مدد می کند تا در خیر و شر زندگی، گلیم خود را از آب بیرون بکشد و عقل رفیق خوبی است که انسان را از چالش ها نجات دهد.
عنوان این بحث کودک است و کار. یعنی مفهومی که هم بد است و هم خوب!
اگر کار کودک مزاحم مسئولیت اصلی او نباشد و اگر مخل سلامت او نباشد، خوب است. ولی عموما وقتی که گفته می شود کار کودک، انسان بی اختیار به یاد استثمار کودک می افتد. یعنی مشاغلی را بر نوجوانان زیر هجده سال تحمیل می کنند که یا آنها را از وظیفه اصلی شان که درس خواندن است، دور می کند و یا آنها را در اثر فشار بالا به بیماری های جسمی مبتلا می کند و یا به بیماری های روحی یا روانی در حین کار که می تواند ناشی از مزاحمت های جنسی  داشته باشد، چرا که عقل کودک دچار ناکارآمدی است و همواره در معرض چنین آسیب هایی قرار دارد.
ولی در مجموع تحلیل ما این است که وقتی که گفته می شود کار کودک ظلم به او است، این ظلم در واقع مرهون بی عدالتی می باشد. مرگ عدالت باعث بروز هزاران جنایت می شود که یک مورد آن استثمار کودکان است که در واحد کودک آزاری طبقه بندی می شود. عدالت هم نیست، چون دین نیست، چون عدالت زیرمجموعه دین است.
یک کسی به ما سخنی گفته که ظلم نکنید، من هم ظلم نمی کنم. آن ادیان گفته اند که این سخن را خدا گفته است. بعد می بینیم که هم ظلم هست و هم خداوند خودش ظلم می کند. بعد هم آموزه دین اسلام است که "علم الانسان ما لم یعلم"، هر چه ما بدی داریم از اوست، چون خود او باز قرآن می گوید که گفته "فالهمها فجورها"، ما به او بدی آموختیم، یا این که "ان النفس لعماره بالسو"، ما ساختار بشر را به بدی کردیم.
پس این موضوع در نهایت دوباره به مبحث دین پیوند می خورد.
هدف من این است که این ناهنجاری ها را به سیاست و دیانت که ما به هر دو آنها نه می گوییم، ارتباط بدهم تا علت آن کالبد شکافی شود. اگر دین واقعی بود، عدالت بود، انسانیت بود، انصاف بود، شرف بود، رحم بود، مروت بود، وضعیت فرق می کرد. اگر پرسیده شود که چرا نیست، پاسخ این است که ادیان و مذاهب ساخت دست بشر هستند.
مربوط به کره خاکی است، آنچه را که نسبت دادند به فرمانروای هستی، فقط ادعا بوده و فقدان آن هم در همه چیز از جمله در کتاب های آسمانی، در نوشتارهای دینی و در شرایع مذهبی معلوم است.
ولی مسئولیت تنها به عهده دین نیست، بلکه سیاست هم اینجا گناه کبیره دارد  و نابخشودنی است. سیاست حاکم بر جهان هم چنین جوی را ایجاد کرده که کودک در کار کردن مورد استعمار و استحمار قرار بگیرد.
سیاست جهانی اگر بر پایه خدمت به ملل باشد، این همه ذخایر که در جهان وجود دارد، در بعضی از کشورها بیشتر و در بعضی کمتر، برای کمک به بشر به کار گرفته می شد. اگر سیاست به معنی خدمت به حقوق بشر بود، باید در جایی که به نام سازمان ملل تاسیس کردند، همه کشورهای قدرتمند از نظر اقتصاد بنشینند و برای این کودکان مظلوم کره زمین فکر کنند. چه آن کودکی که غذا برای خوردن ندارد، چه کودکی که برای خرج خانواده خود باید کار کند و در دهه اول و دوم زندگی پیر، فرسوده و فرتوت شود، چه کودکی که خودفروشی کند، چه کودکی که به خاطر جو بد حاکم بر جهان عامل پخش مواد شود و در خدمت تروریسم در بیاید و بمب گذاری کند. مسئول همه این ناهنجاری ها سیاستمداران جهانی هستند. همه آنها دروغ می گویند.
هر سیاستمداری که دم از مستضعف و محروم می زند، اول باید رفت و زندگی اش را بررسی کرد که چه داری؟ حتی اگر بیش از نیاز خود لباس داشته باشد، دروغ می گوید. حال وای به حال سایر اموال!
تمام ظلمی که در عصر حاضر به کودکان شده است، به خاطر این که سیاست در خدمت چپاول بوده و سیاسیون در فوت و فن این رفته اند که چگونه باند خود را تقویت کنند، اپوزیسیون خود را گسترش دهند، مخالفین خود را سرکوب کنند و رقبا را بیرون کنند. اگر غیر از این است، شما بگویید تمدن حاکم بر جهان چه خدمتی به کودک کرده است. آنها هرگز آمار رسمی و دقیق نمی گیرند که در جهان چقدر کودک گرسنه، معلول و گرفتار اعم از دختر و پسر وجود دارند، چون آبروی سیاست جهانی می رود.
در خیلی از مناطق جهان، دختر زیر ده سال حتی از طرف خانواده خود مورد خودفروشی قرار می گیرد. علت آن فقر است، چون فقر به دلیل ظلم است. هم دین ظلم کرده است و هم سیاست، هر دو به سان یک قیچی با دو لبه عمل می کنند.
دین اگر واقعیت را می گفت، متدینین به داد هم می رسیدند، مثلا اکنون همین زکات فطر که سوژه شده بود، اگر روزه دارها و متشرعین واقعا زکات فطر می دادند، باید در خود ایران یک فقیر پیدا نمی شد. این پول ها به کجا می رود و کجا صرف شده است؟ تنها ویلاها اضافه شده است، قدرت ها، قدرتشان بیشتر شده و ثروت ها بیشتر شده است. متوسط فقیرتر شده و فقیر نابود شده است. در حالی که وظیفه آن کسی که مقسم زکات فطره می باشد، این است که پول زکات فطر را به فقیر نیازمند نان شب بدهد. حتی فتوای بعضی ها این است که می گویند به مرزهای اعتقادی نگاه نکنید، چون بنی آدم اعضای یکدیگرند. اگر می بینید که یک فقیر درمانده ای هست، گو این که دین نداشته باشد، ولی چون بشر است، احساس دارد و اعصاب دارد، باید به او کمک کرد.
خلاصه اگر بخواهیم به داد کودکانی که به کار گرفته شده اند برسیم، باید ریشه را اصلاح کنیم و باید سرچشمه را درست کنیم و آن اصل دیانت و اصل سیاست است که باید اصلاح گردد.
خدانگهدار
بروجردی، کاشف توحید بدون مرز





هیچ نظری موجود نیست: