۱۳۹۹ تیر ۲۳, دوشنبه

"بازگشت به اصل خویش"

پادکست #حلقه_های_مفقوده، قسمت بیستم:

به نام تمام منتظران، به یاد همه گرفتاران، برای همهٔ رنج‌کشیدگان.
دوشنبه دیگری آمد، دوشنبۀ خاموش ولی در محتوا هرگز فراموشی نسبت به اصول پیدا نخواهد شد. آنچه که برای یک منتظر ضرورت دارد، تخلیه و تمرکز است.

- تخلیه یعنی خالص شدن از هر چیزی سوای انتظار.
- تمرکز هم یعنی مرکزیّت دادن به تعهدات ماورائی برای پیشرفت کار.
ما در طی کردن شب و روز همواره در معرض تهدید خلوص هستیم. خالص شدن به معنی فرار از دوگانگی و چند جنبه‌ای.
اینکه مأمور و مسئولیم که علی‌الدوام «فَتَرَقَّبُوا، فَتَرَبَّصُوا، وَانْتَظِرُوا» را رعایت کنیم به خاطر این است که مدام دارالغرور متاع‌الغرور بالله‌الغَرور ما را مورد تازیانه قرار می‌دهند.
حملاتی که این مثلث ناچسبِ ناجنسِ نامورد و ناموزون بر منتظر دارند از طریق بر هم زدن اتصالات درونی‌ است. آن پنج عنصر یعنی احساس، اعصاب، افکار، اخلاق و اعمال که در هنگام فروش خود به رب‌ّالارباب منظور کرده‌اید، زیر سایهٔ خلوصِ نیّت انجام‌پذیر است.
ما خود را واگذار کردیم طبق یک سند که در محضر وجدان امضاء شد و این معامله پایاپای مبادله گردید، یعنی همه چیز را دادیم تا همه چیز را بگیریم، این «همه چیزی» که دادیم همین فضولاتی است که نام و نشان غیبت شده است، اینها را دادیم تا اصلمان را پس بگیریم.
ما وقتی به دنیا آمدیم اصلمان آن بالا ماند، بالا به معنای جایگاه اعتلا و روح و نفْس، روح و جسم آمد، نفْس و طبیعت آنجا ماند. ما تلاشمان بر این است که خودمان را به مسیر اصلی برگردانیم که اصل منتظر، «نبود» است.
ببینید عالم غیبت، دنیای فقدان است، یعنی اینجا هیچ چیزی نیست «ای هیچ ز بهر هیچ در هیچ مپیچ». ما این هیچ را دادیم تا همه چیز بگیریم، اکثریت مردم اهل زمین هیچ را می‌دهند و هیچ می‌گیرند یعنی فرض کنید جوانی را می‌دهند چه چیزی به جایش می‌گیرند؟ لذائذ را، که چند وقت بعد تمام می‌شود.
تلاش و کوشش و حرکت را عرضه می‌کنند و در عوضش ماشین و منزل و باغ و سرمایه به دست می‌آید که آن هم در معرض اتلاف است یا خودِ اینها از بین می‌روند یا صاحبش! ممکن است که این اموال بماند صاحب برود، اکثراً که همینطور است یعنی قاعدهٔ کلی سرنوشت اهل زمین همین است که هر چه دارند می‌گذارند و می‌روند حالا در هر سنی، نهایتش صد و ده سال است.

آنهایی که معامله نکردند در حقیقت معامله با نفْس کردند یعنی به جای خدای حقیقی به خدای درونی معامله کردند؛ «اَ رَاَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَواهُ»! موقعی که می‌روند همه چیز را می‌گذارند و می‌روند، یعنی هم خودشان می‌روند هم اموالشان، هم زندگیشان، هم جوانیشان هم عزتشان و هم اعتبارشان می‌رود.
ولی منتظر به مرحله پرده‌برداری از واقعیت‌های غیبت رسیده و پشت پرده را دیده و دانسته است آنچه که هست دروغ است.
دیگر شما از پیوند بین مخلوق و خالق محکم‌تر دارید؟ خدایی که بشر را خلق کرد او را با اُردنگی از محدوده حفاظت و قدرتش خارج کرد یعنی بین مخلوق و خالق دیگر هیچ قراردادی نیست که من مخلوق این خالقم این خالق مرا خلق کرده و در قبال خلقش از من حفاظت می‌کند
اما منتظر همه چیز را داده همه چیزی که بدرد نخورده که الان اشاره کردم و آنچه که بدرد می‌خورده؛ عمر جاودان و ورود به نورانیّت محض و رهایی از ظلمت است.
بروجردی، کاشف توحید بدون مرز
تیر99
از اینجا بشنوید.


هیچ نظری موجود نیست: