۱۳۸۶ خرداد ۱۹, شنبه

سيري درانديشه دين سنتي

اين خورشيد فروزان كه روشنگر پهنه زندگي ست چه بي رحميها و سنگدليها ديده ، و بر چه شاخ و برگهاي برومندي كه به ستم در درختزار زندگي خشك شده اند ، تابيده است ! اين مهتاب غمرنگ كه با هاله اي اندوهبار ، همچون اشك در چشم آسمان مي غلطد ، شاهد چه جناياتي است كه بر مظلومين تاريخ رفته است ! اين خزان كه خشمگين از راه مي رسد و برگ درختان بي رحمانه مي ريزد ،خود مي بيند كه در گلستان زندگي برگ و گلي نمي ماند! اين غروب غم گرفته زمستان كه از شب سرد تيره روزان، رنگ تيره به خود گرفته ، شاهد جنايات فراواني است كه بر مردم جهان رفته است !
كابوس ياس و نوميدي سايه سنگين خود را بر پهنه گيتي گسترده ،و روزنه اميدي براي محرومان و دردمندان باقي نگذاشته ، آمار انتحار را بالا برده و هرروز بيش از هزار انسان به زندگي خود پايان مي دهند و تعداد كساني كه اقدام به خود كشي مي كنند و موفق نمي شوند هشت برابر اين عده است ! همين ياس و نوميدي است كه هرروز هزاران نفر از جوانان تحصيلكرده را در چنگال اعتياد گرفتار ساخته ، آمار تعداد بيماران رواني را افزايش داده و جامعه بشري را با مشكلات فراواني مواجه ساخته است تا اين قرن (قرن بيماريهاي رواني ) نام گيرد !
در ايران خودمان درطي چهل سال گذشته تعداد بيماران رواني 75 برابر شده ، و هر ساله چهل هزار نفر بر شمار مجانين كشور افزوده مي شود .بالا رفتن آمار طلاقها وسلب آرامش از خانواده ها ،ناامني جاني و مالي و در خطر افتادن امنيت انسانها نشان مي دهد كه از دست انسانها ديگر كاري بر نمي آيد تا بتوانند امنيت را در بين نفوس مخلوق خدا ايجاد كنند . در قرن اتم ، دنيا همانند بادكنكي مي ماند كه هر لحظه امكان وقوع انفجار و از بين رفتن كل هستي مي رود . تنش ميان كشورهاي قدرتمند و تهديدهاي سياسي، اتمي و نظامي، آسايش را از شهروندان بي گناه گرفته و مردم هر لحظه در انتظار مرگ لحظه شماري مي كنند . شكسته شدن حرمت اديان الهي چه چيزي را براي انسانهاي آگاه ثابت مي كند؟ بي حرمتي به خداوند نشانه ي چيست ؟آيا با وجود همه اين فجايع ، انسان كمبودي را در جهان خويش حس نمي كند ؟ وزنه اي يا قدرتي كه بتواند توازن كون و مكان را امكانپذير سازد كجاست ؟ و آيا ما نياز منديم عدالتي را در امورات مادي و معنويمان بوجود آوريم ؟گمشدة انسانها چه چيزي مي تواند باشد تا بلكه بتواند انسان را به همه آمال و آرزوهايش برساند ؟
آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي در قسمتي از نامه اش كه به جناب آقاي كوفي عنان (دبير كل سابق سازمان ملل متحد) نوشته بود، مي نويسد:از اعظم بلاياي مشتركه بين ملتهاي جهان ، ظلم و ستم واستبداد است .آنچه كه زيبائي هاي دنيا را بي رنگ مي كند ، خودكامگي و خودخواهي قدرتهاست . آنكه بر مثلث زر و زور و تزوير مي نشيند ، مي خواهد همه چيز خلايق را انحصاري سازد و در نهايت رابطه بين مخلوق و خالق خود را قطع كند و ايجاد اين ارتباط را در حيطه كار خود مي داند و در جايي ديگر مي نويسد : استكبار ديني بسي نكبت بارتر از استعمار اقتصادي و استثمار فرهنگي مي باشد، چون در اولي ، آدمي ، به جاي خداي جهان نشسته و نفسانيات خويش را به نام پروردگار عالميان ديكته مي سازد و اين ديكتاتور مذهبي ، سلولهاي وجداني بشر تحت فشار را مي خشكاند و تاريخ را خدشه مي دهد و محبت الهي را از دلهاي بندگانش ،زائل مي سازد.
پيشرفت سريع صنعت و تكنولوژي ، بسياري از مشكلات جامعه بشري را حل كرده و آسايشهاي فراواني را تامين نموده است ، ولي با كمال تاسف به همين مقدار ، آرامش را از جامعه سلب كرده است .
آمار مي گويد : منحني بيماران رواني ، به موازات پيشرفت تمدن ماشيني ، سير صعودي دارد و جنبش صنعتي شدن و توسعه شهر نشيني ،جامعه بشري را با مسائل غير منتظره اي روبرو ساخته است .دنيائي كه ما در آن زندگي مي كنيم درد آلود و سراسر درد و اندوه است و آينده اي كه در برابر ديدگانمان ترسيم مي شود : تاريك ، ابهام آميز و ياس آور است .ما براي آينده خود چه بايد بكنيم ؟
آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي ديدگاهي را درباره لزوم بازنگري انسانها در روابط خود با خداوند يكتا دارد كه در ادامه مطلب از آن ياد كرده تا ثابت شود خداوند ، مخصوص همه اديان و مذاهب بوده و خواهد بود :
خداوند، آشنای ديرينه انسان است. خداوندگار ما، بنده‌نواز می‌باشد. بی‌خدائی، درد است. با خدا بودن، افتخار هميشگی نسل آدم و حوّا است. پروردگارتان را بشناسيد تا زندگی را بهتر تجربه کنيد. معرفت ربّ، اساس حرکت‌های علمی و عقلی است. از طريق اديان آسمانی، خداوندگار بزرگ شناخته می‌شود. آفريدگار بی‌همتا، ظلم نمی‌کند و فرمان به استبداد نمی‌دهد. حکومتهای دينی که حقوق بشر را رعايت نمی‌کنند، خدای را متّهم به خشونت‌طلبی می‌نمايند. حکومت دينی بايد از هر نوع نظام سياسی موجود در جهان سليم‌تر، رئوف‌تر، مهربانتر و بخشنده‌تر باشد.
با اين ديدگاه به اين نتيجه مي رسيم كه فطرت همه انسانها خدا خواهي و خدا جويي است واين فطرت مقدس مي تواند گمشدةانسانها باشد كه بايد براي بيداري اين وجدان تلاش كرد.ماچون خداي را نمي شناسيم در حيرت و سردرگمي به سر مي بريم !
روانشناسان و روانكاوان تنها راه درمان درد ها را در بازگشت به معنويت جستجو مي كنند تا با كمك اديان ،كابوس ياس و نوميدي را از افق زندگي به دور انداخته ، فروغ اميد و آرزو را به ديدگان نگران اين مردمان باز گردانند .
خوشبختانه هنگامي كه به اديان آسماني مراجعه مي كنيم ، كتب آسماني را سراسر اميد و سرشار از نويدهاي بهروزي مي يابيم ديري نمي پايد كه انسان طبق فطرت ذاتي خود ، متوجه در گاه حضرت احديت خواهد شد واز براي رفع اين جنايت ها وخيانت ها ياري خواهد طلبيد .

هیچ نظری موجود نیست: