۱۳۹۶ بهمن ۱۶, دوشنبه

استمداد بشر براى نجات از آتش : نفی دین با ابزار دینی

با تحقیق و کنکاش در مستندات دینی و تاریخی در می یابیم که خداوند دین را برای مقاصد و اهداف نیک ارسال نموده است. خدا احتیاج به دین ندارد چون صمد است و لازمه صمدیت، بی نیازی او از دین و دیندار است. دین بال و پر است تا ما به رستگاری برسیم. رستگاری به معنای "حی علی الفلاح " و یا " قولوا لا اله الا الله تفلحوا " است. رستگاری یعنی رَسته، رسته یعنی جَسته، رسته از چه چیز؟ رَست یعنی خروج از عذاب است، کدام عذاب؟ همین زندگی روزمره و جهنم گونه. چه کسی از این زندگی روزمره و گذران عمر خود در این کره خاکی راضی است؟ کسی راضی است که به خواسته هایش رسیده باشد.
مگر به خواسته ها می شود رسید؟ خواسته های انسان چیست؟ راحت زیستن، عدم مزاحمت دیگران، عدم سلب آرامش بواسطه فقر، فلاکت، تهدید، بیماری، نگرانی، عصبیت، نا امیدی و...
حق تعالی دین را ارسال نمود تا بشریت از تنگناهای زندگی راحت گردد، لیکن چقدر باعث تأسف است که دین عامل مشکلات باشد، در این صورت است که آدم حس می کند که از شدت تعجب دارد شاخ در می آورد! دین را می خواستیم که از چه کنم چه کنم راحت شویم، به ما مشاوره دهد، گره گشا باشد، حلال مشکلات باشد، به ما نسخه دهد، حکیم و طبیب ما باشد، مصلح ما باشد، متاسفانه اکنون روزگاری است که دین، خود عامل بی ثباتی در زندگی گردیده است؛ باعث هرج و مرج در فکر شده است؛ ابزار تهدید، نگرانی و سختی می باشد.
از روز نخست هم اینگونه بوده است. به تاریخ ادیان که بنگریم، در می یابیم که دین عامل فشار بوده است، حالا یا در مناسک و شرایع و یا در جبهه بندی، جبهه گیری، سنگر بندی و مرز کِشی بین خودشان و دیگران.
 گاهی وقتها این دیگران، منظور دین و مذهب دیگری است، هر دوشان می خواهند به خدا برسند، اما همدیگر را له می کنند، پایش را می گذارد روی سر دیگری می گذارد تا بالا رود. تصور کن که جامعه دینداران، شریعتمداران، مذهبیون، در یک کشتی نشسته اند و همه به سمت ساحلی که نامش "ذات اقدس" است، پارو می زنند، بعد همین طور که دارند می روند، پاروها را به کله همدیگر می زنند، مسیحی بر کله یهودی می زند، یهودی بر سر مسلمان می کوبد، مسلمان به سر زردشتی و همه آنها بر سر پیروان دیگر مکتبها و آئین ها!
 وای چه تراژدی غمناکی؛ دینی که قرار بود مردم جهان را از فقر و فلاکت برهاند، دینی که اینقدر در معنویات جسارت کرد که گفت: "اگر باران نیامد، نماز باران بخوان، باران می آید! " اکنون از این دین چه باقی مانده است؟ دینی که گفت من حامی مظلومم و هنوز ظالم دستش از ضربه سیلی به صورت مظلوم، نیانداخته، دستش را قطع میکنم! اکنون می بینیم ظالم روز به روز خیلی قویتر از قبل می شود و مظلوم نابودتر می گردد؛ عدم تطابق ثبت با سند در این گفتارها غوغا می کند، یعنی آنچه در مستندات دینی آمده است با آنچه که در ثبت زندگی خود و در لحظه لحظه اجرائیات ربوبی، مشاهده می کنیم، همخوانی ندارد.
این همه وعده هایی که ادیان داده اند، این همه قول و قرارهایی که مذاهب با بشر داشته اند، این همه بیا بروهایی که کتب آسمانی برای انسانها نوشته اند، اثر کجاست، تکلیف چیست؟ انسان غریب بوده، غریب هست و خواهد بود! انسان زیر سایه هیچ کلمه ای خوشبخت نشد! آن کلمه طیبه " لا اله الا الله " قرار بود همگان را از ناخوشی، ناراحتی، ناکامی و ناهنجاری برهاند، آیا رهانید؟
 گفته شد " کلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی " ولی آیا به عینیت رسید؟ نمی توانیم خودمان را فریب دهیم، آمار میگوید نشد، ارقام میگوید نشد، تاریخ میگوید نشد، تقویم میگوید نشد، قصص انبیاء میگوید نشد! تکلیف این همه وعده های بر زمین مانده چیست؟ صورت خود را با کدام سیلی، سرخ نگه داریم!؟
 دینِ امروز با کمال تأسف و تأثر بجای اینکه پادرمیانی کند و اوضاع ناهنجار جامعه را اصلاح کند، خودش تبدیل به یک مشکل و معضل بزرگ گردیده، خود عامل بی انگیزگی، دلسردی، ناامیدی، خودکشی، جنایت، ظلم و تعدی شده است!
به هوش باشیم، لحظه دگرگونی است، حجابها و حصارهای فکری و عقیدتی کهنه و مندرس پیشین، دیگر جوابگوی بشریت نخواهد بود و تبدیل به ابزار و دستاویزی گردیده که در دست دیکتاتوران است تا با سرپوش نهادن بر مقاصد شوم و نفسانی خویش، جامعه را به استثمار و استحمار سوق دهند.
اگر در جستجوی تغییری، در فکر و اندیشه آغازگر آن باش که نیل به آزادی و آزادگی بدون گذار از جمود فکری و عقیدتی، امری محال و غیر ممکن است.


هیئت نمایندگان بروجردی، کاشف توحید بدون مرز

هیچ نظری موجود نیست: