۱۳۸۷ آذر ۲, شنبه

ضرب و شتم و انتقال آيت الله بروجردي به محلي نامعلوم

مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
ساعت 16 روز جاري ( 2 آذرماه ) نيروهاي ضد شورش زندان اوين به بند 500 موسوم به بند ويژه روحانيت زندان اوين يورش برده و ضمن ضرب و شتم تعدادي از زندانيان منجمله آيت الله بروجردي ، نامبرده را با جمع آوري تمامي لوازم خود به نقطه نامعلومي منتقل نمودند.

ضمن مبهم بودن دلايل يورش گارد ضد شورش به اين بند و ضرب و شتم آيت الله بروجردي مطلعان از احتمال اجراي حکم تبعيد ايشان به زندان مرکزي يزد خبر مي دهند.
تا کنون هيچ خبري از سرنوشت ايشان در دست نمي باشد و خانوده ايشان در نگراني از سرنوشت آقاي بروجردي به سر مي برند.

۷ نظر:

Unknown گفت...

این نهایت قساوت است که با یک انسان آزاد اینچنین برخوردی میشود. با این کار حکومت خدانشناس ولایت وقیح، ثابت شد که آنها از همه خونخواران و جنایتکاران تمام ادوار پستتر و دروغگوترند.

Unknown گفت...

سلام برای یک انسان آزادی خواه و روشنفکری چون آیت الله کاظمینی بروجردی زندان و شکنجه و تبعید معنایی ندارد چون ایشان می دانندو ایمان به مسیر خود دارند و این حق است که همیشه پیروز است.شاید کمی پیروزی حق بر باطل به طول بیانجامد اما خداوند فرموده اند حقیقتش را آشکار می سازد حتی اگر یک روز از دنیا مانده باشد،پس این روسیاهی است که برای حاکم کفر و باطل می ماند.انشاءالله

Unknown گفت...

درود بر شما

شاید سران رژیم جمهوری اسلامی فکر می کنند که با تبعید آیت الله کاظمینی بروجردی و شکنجه ایشان وی دست از حرکت جهانی خود برمی دارد یا اینکه در نبود ایشان این حرکت متوقف می شود.این اشتباهی است محض.اولا ایشان 14 سال زحمات خود را در راه اعتلا بخشیدن به دین به یغما رفته رسول الله فراموش نمی کنند و تا به نتیجه نرسند دست از سیر جهانی خود بر نمی دارند.ثانیا این حرکت طرفداران زیادی دارد که با تمام وجود ایمان آورده اند و به هیچ وجه نمی گذارند این بار بر زمین بماند

Unknown گفت...

حرف من خطاب به مردمي است كه با نام گرفتار بر سر سفره كريمانه خداوند نشستند و با واسطه اين مرجع مظلوم نسخه گرفتند و حاجت روا شدند ولي امروز واسطه را بدست اهريمنان سپردند تا مزد خوبيها و خدمت صادقانه او را بدهند.
درد اين است كه ما به مريض بودن عادت كرديم و خود از طبيب بيزاريم. ما به مظلوم بودن، زير چكمه ستمكار بودن عادت كرديم. ما به شب و خفاشان و جغد و ناله هاي بدبختيمان خو كرديم و خروس سپيده را در مناره خاموش كرديم. ما آزادي را نمي خواهيم چون براي رسيدن به آن تلاش نمي كنيم. ما از ترس زندان رفتن و شكنجه ديدن مهر سكوت بر لب مي زنيم حال آنكه با تمام فلاكت و بدبختي ها روزي هزار بار مي ميريم و زنده مي شويم. آيا شما به اين زندگي نكبت بار كه حتي حق پرستش خدا در آن سلب شده ، خوشبختي مي گوئيد؟جوانان پشت ميله هاي اوين سياه و كبود شده اند و ما فرزندانمان را به آغوش مي گيريم و يادمان مي رود كه آن بيچاره زنداني پدر و مادري چشم انتظارش هستند. يادمان مي رود كه آيت الله بروجردي پدر است و فرزندانش هرشب با ناله و اشك سر به بالين مي نهند. او پدر 4 فرزند نيست. او باباي ملت گرفتاران و حاجتمندان است .آن كس كه آه ندارد تا با ناله سودا كند هوادار او گشت و هركس به دنبال نان شب و زندگي دنيا بود از او روي گرفت. آيت الله بروجردي هر كجا باشد، رهبر و پيشواي من يتيم است. اگر بميرد من هم ميميرم. من كه زندگي را،عشق را، خدا را با او شناختم و اينك سختي ايام را به اميد ديدارش تحمل مي كنم. او برايم از پدر مهربانتر است و از مادر عزيزتر.من عهد بستم كه با تمام وجود از او دفاع كنم اگر چه جز نوشتن اين چند خط و دعا كاري از من برنمي آيد.
به اميد رهائي پيشواي برحق زمان آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي

Unknown گفت...

آزادی استقلال جمهوری اسلامی فقط شعار است . وای بر شما کدام آزادی ؟ پسر پیغمبر به خاطر حرف زدن از پدرش زندانی می شود , کتک می خورد, مورد تهمت واقع می شود و در این جامعه به نام اسلامی کسی نیست که حقیقتش را آشکار کند . وای بر شما که با می خواهید با شعار و دروغ آبروی خودتان را حفظ کنید و فراموش کرده اید که تعز من تشا و تزل من تشا

ناشناس گفت...

با اين ضرب و شتم ها غريبه نيستيم .از 1400 سال پيش محمّد را كتك زدند تا 1400 سال بعد هم فرزند 30 ايشان آيت الله بروجردي.

ناشناس گفت...

با سلام خدمت استاد مهربانم آيت الله بروجردي .تمام شكنجه هايي كه به دانشجويان پلي تكنيك وارد آورده بودند را خواندم در ايران نيوز.سر را محكم به ديوار مي كوبيدن.فهاحشي نسبت به عزيزترين افراد خانواده زنداني . كه هفت باز جو به مدت 48 ساعت تمام زنداني را اذيت و آزار مي رسانند كتك مي زنند با مشت محكم بر سر و صورت زنداني مي كوبند.ساعت 3 نيمه شب از خواب بيدار مي كنند و بي دليل مهمان مشتهاي محكمي كه بر سر و صورتت فرود مي آيد مي شوي. ناموست را جلوي چشمانت عريان مي كنند.جوري سيلي به صورت مي زنند كه روي زمين پرتاب مي شوي پايشان را روي صورت زنداني مي گذارند.به ساعات طولاني از سقف آويزانت مي كنند تا جايي كه خون چشمانت را مي تركاند. و غيره خودتان بهتر از من مي دانيد .اما دست از حماييت بر نمي دارم خودم را آماده همه و بيشتر از اينها كرده ام.ترس از شكنجه را بوسيده و در گور گذاشتم.پدر و مادر و خواهر و برادرم به فداي فرزند28 امام حسين عليه السلام.همان طوري كه فرموديد تمام آن هفت بازجو هفت قطره اسپرمي بيش نيستند.جانم به فدايت .جانم را هديه مي كنم براي دفاع از مهدي جانم.كلام آخر فقط از خداي قادر و مهربان مي ترسم و دست از حمايت كاظميني بروجردي بر نميدارم.خدايا سرباز مهدي را حفظ فرما.يا علي.