![](https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEiu-U4wuep1nwDZ3RKYgtmmVnzxWq_vq0e8ShKCfxYB2ntLnc30I1cQDy7jH-8qeA9BkhNu3Z4AmJRPNI-EOyE4I_mkKr6wjAF8vpS1htFT0DycRMzegO2Jvn8q1oly8AUnjHgiBquehdI/s200/1.jpg)
از سروده های آیت الله بروجردی در زندان اوین
*******
آدمي همچو كبوتر به قفس ميخ شده ******* پر و بالش گِلي و خيس شده
اين بشر اَشرف خلق است ، گرفتار شده ******* حق او از همه سو غصب و لگد مال شده
شاهكارست چو انسان كه به سر ، دار شده ******* شهره خاك نشين است كه در بند شده
اي خداوندِ اِوين ، پيكر ما ، سست شده ******* ناله هاي دلِ ما ، خار به هر باغ شده
سوز زنجيرِ بدن ، تاول هر داغ شده ******* اي ملائك به خدا ، سجن به ما تنگ شده
شهر تهران ، ز ستم ، وحش به تاريخ شده ******* همه جا غلغله از نفرت خودكامه شده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر