۱۳۹۰ خرداد ۸, یکشنبه

اصلاح طلبی حکومتی و اصلاح طلبی اصیل

خلاصه : حرکت اصلاح طلبی اصیل یعنی صداقت ، شفافیت و مقاومت تا پیروزی ، یعنی تا آخر با مردم ماندن، یعنی سر خم نکردن جلوی استبداد ، یعنی ایستاده مردن را آگاهانه برگزیدن، یعنی حقوق حقه خود را گدایی نکردن، یعنی برداشتن مرزهای صوری با گروههای مختلف سیاسی، یعنی ایجاد یک اتحاد فراگیر در برابر متجاوزان به جان و مال و ناموس این ملت، یعنی حسین وار به مسلخ رفتن، یعنی آماده پرداخت هزینه بودن، یعنی برای معاوضه صندلیهای نرم وعظ با سیاهچالهای جمهوری اسلامی آماده بودن، یعنی بسان کاوه برخاستن و در یک کلام یعنی استواری بر آرمان آزادی!
حرکت اصلاح طلبی اصیل یعنی موسوی، یعنی کروبی، یعنی آیت الله منتظری، یعنی مجید توکلی، یعنی احمد زید آبادی، یعنی منصور اسانلو، یعنی نسرین ستوده، یعنی جعفر پناهی، یعنی آیت الله کاظمینی بروجردی، یعنی ناصر حجازی، یعنی  فرزاد کمانگر، یعنی علی صارمی، یعنی هزاران رهبر کوچک و بزرگ دیگر که با گذشت از خود فردایی روشن را از هم اکنون برای این سرزمین رقم زده اند.
**************
جامعه ایران خسته از یک استبداد طولانی و با بیش از یکصد سال مبارزه مداوم و طاقت فرسا، اکنون در یکی از نقاط عطف تاریخی خود قرار گرفته است. سی و سه سال پیش انقلابی در ایران به وقوع پیوست که اثرات آن حداقل بر زندگی سه نسل از مردم این سرای سایه افکند. انقلاب ایران اگرچه با آرمان آزادی و با امید رهایی از چنگال استبداد و با شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی به پیروزی رسید، در عمل و به علت تنگ نظری آیت الله خمینی و جماعتی که بر گرد او حلقه زده بودند و صد البته عدم درک دیگر گروههای سیاسی و بویژه روشنفکران از ماهیت و بافت مذهبی جامعه ایران و میزان رشد آگاهیهای سیاسی – اجتماعی، در اندک زمانی به انحراف کشیده شد و اکنون پس از سی و سه سال کمتر کسی را می توان یافت که انقلاب 57 را حرکتی رو به جلو در تاریخ این سرزمین قلمداد کند.
چرا انقلاب 57 که با حمایت اکثر قریب به اتفاق گروههای سیاسی به پیروزی رسید به انحراف کشیده شد و در اندک زمانی به مخوف ترین دیکتاتوری مذهبی در جهان مبدل گشت؟
هر حرکت اجتماعی در صورتی که جهت مشخصی نداشته باشد و اهداف مقطعی و بلند مدت را برای خود تعریف نکند، عقیم می ماند و به نتیجه مطلوب نمی رسد. انقلاب 57 از این رو به نتیجه نرسید که در آن اکثر گروههای مشارکت کننده می دانستند که چه نمی خواهند ولی نمی دانستند که چه می خواهند. این نکته ای بسیار ظریف است که همه در خواسته رفتن استبداد و برچیده شدن بساط استعمار مشترک بودند ولی نمی دانستند که به سوی چه پیش می روند. مثل معروف از چاله درآمدن و به چاه در افتادن در مورد انقلاب 57 صادق است. از یک دیکتاتوری لائیک به یک دیکتاتوری مذهبی فرو غلطیدیم و نظامی متولد شد که پس از سی سال مظهر کامل پیوند زر و زور و تزویر است.
از خرداد 76 حرکت و گفتمانی به نام اصلاح طلبی در ایران آغاز شد. حرکتی که در آغاز خود، به مانند انقلاب 57، با امید و با همراهی اکثر گروههای حاضر در صحنه سیاسی کشور همراه گردید و طیف های وسیعی از جامعه روشنفکری ایران بدان پیوستند و در حمایت از آن قلمها زدند. متاسفانه گروهی که هدایت و رهبری سیاسی این جریان قوی اجتماعی را به دست گرفت به جای قبول مسولیت و قرار دادن آزادی به عنوان هدف نهایی، به واسطه تعلقات فکری، هدف این حرکت اجتماعی و گفتمان سیاسی را به حفظ نظام جمهوری اسلامی تقلیل داد. از این رو ما این گفتمان  و حرکت را، اصلاح طلبی حکومتی نام می نهیم.
اصلاح طلبی حکومتی در سال 76 از جهاتی مشابه حرکت سال 57 بود از این رو که جامعه روشنفکری ما چشم بسته به این حرکت اجتماعی-سیاسی پیوست. این حرکت اجتماعی پس از مدت دو سال به درجه ای از رشد رسید که چهارچوب نظام را در تعارض با حرکت اصلاحی در پیش روی خود دید. رهبری سیاسی  این حرکت، از آنجا که قبلاً انتخاب خود را کرده و هدف این حرکت اصلاحی را حفظ نظام تعریف کرده بود، عقب نشست و در نتیجه هزینه سنگینی بر بدنه این جنبش اجتماعی وارد گشت. روزنامه نگاران و دانشجویان، دو قشری بودند که هزینه های سنگینی در این باب پرداخت کردند. باند انحصار طلب پس از آن، با درک صحیح از نقطه ضعف گفتمان اصلاح طلبی حکومتی (تعلق فکری در حفظ نظام) بر این نوع نگرش در عرصه سیاسی تاخت و آن را به طور کامل از صحنه سیاسی کشور حذف نمود.
در انتخابات خرداد 88، بار دیگر گفتمان اصلاح طلبی حکومتی به میدان بازگشت. باند انحصار طلب این بار با توجه به تجربه سابق و با درنظر گرفتن نقطه ضعف گفتمان اصلاح طلبی حکومتی (تعلق فکری در حفظ نظام)، سعی نمود با یک کودتای انتخاباتی، اساساً قبل از بازگشتن این گفتمان به صحنه سیاسی، آن را از صحنه خارج کند. محاسبات باند انحصار طلب کاملاً حساب شده بود، آنچه برنامه ایشان را آشفته نمود، حضور دو چهره انقلابی و مبارز به نامهای مهدی کروبی و میرحسین موسوی بود که هنوز آرمان انقلاب 57 را فراموش نکرده بودند.  
آقایان کروبی و موسوی در همان ابتدا با رد نتایج انتخابات، انتخاب خود را بین حفظ نظام و آرمان آزادی به انجام رساندند و این نقطه زایش گفتمان اصلاح طلبی اصیل بود. مقاومت جانانه این دو اسطوره استواری و حمایت تمام عیار مردم و گروهها ی سیاسی مختلف در ماههای بعد باعث پا گرفتن این گفتمان گردید و اقشار مختلف مردم با مشاهده این پایداری هر روز بیشتر از دیروز به جنبش آزادیخواهی و گفتمان اصلاح طلبی اصیل پیوستند. این گفتمان باعث زایش و تکثیر دهها و صدها رهبر دیگر در بین اقشار مختلف مردم گردید. بطوری که جنبش آزادیخواهی اکنون از چنان بالندگی برخوردار شده که علی رغم به سیاه چال افتادن آن دو رهبر نمادین، حرکت جنبش آزادیخواهی متوقف نشده و جامعه در یک حالت دو قطبی آماده انفجار است.
جریان اصلاح طلبی اصیل، از آنجا که هدف خود را آزادی تعریف می کند، استوار به پیش می رود و در این راه وقتی به درجه مناسب از رشد کیفی و کمی رسد، مرزهای سیستم ولایت فقیه را هم در می نوردد و افق آزادی را برای ایران به ارمغان می آورد.
در شرایط کنونی ایران، برعکس آنچه تصور می شود پتانسیل های بالقوه بسیاری به منظور براندازی سیستم ولایت فقیه حتی با روشهای غیر خشونت آمیز وجود دارد که در صورت رها شدن از قید و بند اصلاح طلبی حکومتی قابل اجراست. وقتی روحیه مقاومت و ایستادگی به جوانان این مرز و بوم تزریق شود و صداقت و پایداری در رهبری جنبش عیان گردد و اراده برای رسیدن به آزادی در افق سیاسی ایران نمود یابد، هزاران هزار مبارز راه آزادی بپا خاسته و هزارن رهبر سیاسی اجتماعی بوجود می آید و تکثیر می شوند. امری که هم اکنون در جامعه ایران به صورت زیر جلدی در تمامی طبقات اجتماعی در حال انجام است.
در گفتمان اصلاح طلبی حکومتی از آنجا که حفظ چهارچوب نظام به عنوان هدف غایی تعریف می گردد، کنشگر اصلاح طلب هر عمل خویش را می بایست در راستای مفهوم حفظ نظام تعریف کند و از این رو مجبور می شود راهکارهای پیش روی خود را محدود نماید به عنوان مثال به مرزبندی با اپوزیسیون خارج نظام بپردازد و در نتیجه بسیاری از پتانسیل های بالفعل و بالقوه به هدر رود، اینگونه محدودیت ها در گفتمان اصلاح طلب اصیل وجود ندارد زیرا که هدف نهایی آزادی تعریف گشته است.
در شرایط کنونی ایران سیستم ولایت فقیه در بن بست خود ساخته آنچنان گرفتار آمده، که عملاً قدرت تصمیم گیری از او سلب گردیده است و حرکت اصلاح طلبی اصیل در صورت حرکت به جلو به راحتی قادر خواهد بود با کمترین هزینه ها، بیشترین فواید را به همراه داشته باشد.
استبداد ولایت فقیه در برخورد با حرکت اصلاح طلبی اصیل دو انتخاب در پیش رو خواهد داشت، برخورد کم هزینه و پرهزینه که هر دو منجر به حذف دستگاه ارتجاعی ولایت فقیه می شود.
در برخورد کم هزینه، دستگاه ولایت فقیه یک حذف تدریجی را انتخاب می کند و در برخورد پر هزینه حذف به روش قهر انقلابی صورت خواهد پذیرفت.
چگونگی برخورد حاکمیت فساد با رهبران جنبش سبز و زندانیان سیاسی در ماههای آتی بسیار حساس بوده و مسیر حرکت آینده گفتمان اصلاح طلبی اصیل را رقم خواهد زد. آنچه در این بین قطعی به نظر می رسد انتخاب راه توسط مردم است که عزم خود را برای برچیدن استبداد ولایت فقیه جزم نموده اند.
در پایان، مشخصات تعریفی خود از حرکت اصلاح طلبی اصیل را مجدداً بازگو می کنیم :
حرکت اصلاح طلبی اصیل یعنی صداقت ، شفافیت و مقاومت تا پیروزی ، یعنی تا آخر با مردم ماندن، یعنی سر خم نکردن جلوی استبداد ، یعنی ایستاده مردن را آگاهانه برگزیدن، یعنی حقوق حقه خود را گدایی نکردن، یعنی برداشتن مرزهای صوری با گروههای مختلف سیاسی، یعنی ایجاد یک اتحاد فراگیر در برابر متجاوزان به جان و مال و ناموس این ملت، یعنی حسین وار به مسلخ رفتن، یعنی آماده پرداخت هزینه بودن، یعنی برای معاوضه صندلیهای نرم وعظ با سیاهچالهای جمهوری اسلامی آماده بودن، یعنی بسان کاوه برخاستن و در یک کلام یعنی استواری بر آرمان آزادی!
حرکت اصلاح طلبی اصیل یعنی موسوی، یعنی کروبی، یعنی آیت الله منتظری، یعنی مجید توکلی، یعنی احمد زید آبادی، یعنی منصور اسانلو، یعنی نسرین ستوده، یعنی جعفر پناهی، یعنی آیت الله کاظمینی بروجردی، یعنی ناصر حجازی، یعنی  فرزاد کمانگر، یعنی علی صارمی، یعنی هزاران رهبر کوچک و بزرگ دیگر که با گذشت از خود فردایی روشن را از هم اکنون برای این سرزمین رقم زده اند.
به امید ایرانی آباد، آزاد و سربلند وبرای تمامی ایرانیان

هیچ نظری موجود نیست: