۱۳۸۶ آبان ۳۰, چهارشنبه

در حریم کبریایی علیّ بن موسی الرّضا

يا سَريعَ‏الرِّضا بِمُولانَا الرِّضا اَجِبْنا فى‏ مَرْضاتِكَ‏
براى عرض دينم سراغ تنها امام آسمانى را گرفتم كه در وطنم خانه دارد و به مشهد رسيدم ؛ خيابانها و كوچه‏ها و ميدانها را زير پا گذاشتم و به حياط منزلش وارد شدم. صحن‏هاى بزرگ را زيارت كردم و خرجهاى هنگفت شده را؛ امّا از تابلوى اصلى موجود در زيارت نامه‏اش اثرى نديدم كه آمده : « مَنْ زارَ الرِّضا عارِفاً بِحَقِّهِ وَجَبَتْ لَهُ‏الْجَنَّةُ ». جمعيّت مملو بود و هر كس پى كارى آمده بود ؛ يكى درد داشت و درمان مى‏خواست ؛ يكى غم در سينه‏اش موج مى‏زد و رهايى مى‏طلبيد ؛ يكى هشتش گرو نُهش بود و كمك هزينه مى‏جست ؛ يكى از تهديدكننده‏اى رميده بود و مدافع مى‏خواست ؛ ديگرى به تماشاى كاخ نشسته بود و آن يكى، مات طلاكارى‏ها و سنگ‏بريها و نقّاشيها گشته بود ؛ در اين بين مُرده‏هايى را براى طواف آورده بودند تا مثل زنده‏ها، بهانه‏اى براى رفتن به بهشت پيدا نمايند و من غرق اين درياى تضادها بودم. به واقع من در چه كانالى سِير مى‏كردم؟ آمده بودم تا خودش را ببينم با او صحبت كنم و دين غبار گرفته‏ام را با اخذ مشى الهى، خرافه زدايى نمايم ؛ امّا امامم را اسير حجابهايى ديدم كه در دوران حيات مباركش از آنها گريزان بود.

منبع : کتاب حکیم
اثر : آیت الله سید حسین کاظمینی بروجردی

هیچ نظری موجود نیست: